مدت زمان خواندن این مطلب : 8 دقیقه
تخت جمشید یک نقطه اوج درخشان با وسعت و ابعاد جهانی در تاریخ پر فراز و نشیب ایران است. سرزمین پهناور ایران، یک جغرافیای حادثه خیز در طول تاریخ است که روزهای تاریک و روشن زیادی را در مسیر گذر زمان به خود دیده است. نشانه های تمدنی در ایران، قدمتی بیش از ده هزار سال دارند اما دو هزار و پانصد سال اخیر تاریخ این خاک، بیش از زمان های دیگر مورد توجه قرار گرفته است. علی رغم اینکه اولین امپراطوری وسیع و گسترده در ایران مربوط به دوران عیلامیان و پس از آن حکومت مادها بوده است، ولی بیشتر مردم سرآغاز تاریخ ایران را با دوران هخامنشیان می شناسند. شاید علت این امر آن باشد که بزرگترین و مهم ترین بنای تاریخی ایران یعنی تخت جمشید از دوران هخامنشیان باز مانده است. تخت جمشید یک مجوعه تاریخی گسترده و محوطه باستانی عظیم است که یادآور شکوه و عظمت ایرانیان در دوران باستان است. تخت جمشید هم در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است و هم در لیست میراث جهانی یونسکو قرار دارد. البته به علت سدسازی و تخلیه سفره های آب زیرزمینی در اطراف آن در سال های اخیر، این مکان به شدت در معرض خطر فرسایش و گلسنگ قرار گرفته است. خطر فرونشست زمین علاوه بر تخت جمشید، سایر مناطق مسکونی و تاریخی و غیرتاریخی این منطقه را تهدید می کند.
تخت جمشید باشکوه ترین پایتخت بازمانده از دوران باستان ایران است. تخت جمشید با نام های پارسه، پرسپولیس (پرسه پولیس) هزار و یا صدستون و چهل منار نیز شناخته می شود. این شهر باستانی یکی از پایتخت های ایران در دوران امپراطوری هخامنشیان بوده است که هر ساله به مناسبت مراسم عید نوروز ساتراپ (استاندار) های ایرانی و نمایندگان کشورهای مختلف به هنگام برپایی مراسم سال نو در آن جا جمع می شدند و هدایا و پیشکش های خود را به شاه تقدیم می کردند. ساخت تخت جمشید که یکی از بزرگترین بناهای سنگی متعلق به دوران باستان در جهان است از دوران پادشاهی داریوش بزرگ آغاز شد و تکمیل آن در دوران خشایارشا و اردشیر اول به طول انجامید. تخت جمشید در زمان هخامنشیان، “پارسه” به معنای شهر و محل اقامت پارسیان نام داشته است. اما یونانیان که یکی دیگر از امپراطوری های مهم جهان در آن بودند به این شهر، پرسپولیس که آن هم به معنای شهر پارسیان بود می گفتند که امروزه نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز همچنان به تخت جمشید پرسپولیس می گویند. متاسفانه بسیاری از ایرانیان نیز از واژه یونانی پرسپولیس برای تخت جمشید استفاده می کنند. در زمان ساسانیان به تخت جمشید سد ستون (صد ستون) می گفته اند.
بنای تخت جمشید شیراز هیچ پیوندی با جمشید روایات حماسی که بیشتر ما به واسطه داستان های شاهنامه می شناسیم، ندارد. از آن جایی مردمانی که در قرن های گذشته پس از هخامنشیان زندگی می کردند، شاید به خاطر آن که به حفظ تاریخ واقعی خویش اهمیت نداده و آن را فراموش کرده و به جای آن حماسه ها و داستان های عصر خویش را به عنوان تاریخ واقعی باور کرده بودند، جمشید را از میان شخصیت های حماسی بزرگ ایرانی انتخاب کردند و وی را بانی تخت جمشید این بنای شگفت آور و در عین حال ویران شمردند، زیرا او را از دیگر شخصیت های حماسی شاهنامه برتر می دانستند و او را بیشتر دوست داشتند. به همین خاطر جمشید را پادشاه کاخ بزرگی می دانستند که در زمان خودش ایرانیان به آن “پارسه” می گفتند و یونانیان نام آن جا را “پرس پولیس” نهاده بودند. به همین خاطر نام تخت جمشید به عنوان محلی برای فرمانروایی پادشاهی افسانه ای و اسطوره ای به نام جمشید مشهور شد.
از این گذشته در روایات حماسی آمده است که جمشید دیوها را در اختیار داشته و باور عموم بر آن بوده است که تنها دیوها می توانند بناهایی سنگی و به عظمت تخت جمشید را بسازند. در ضمن در شاهنامه نیز دیوها برای جمشید کاخ می سازند، پیوند دادن این بنای عظیم به جمشید به دوره ساسانی باز میگردد. در کتابی ایرانی با نام “بُندِهَش” که در قرن دوم هجری تالیف شده ولی روایات آن همگی به متعلق به دوران پیش از اسلام هستند، آمده است که تخت جمشید (در این کتاب، نویسنده نام ورجمکرد را بر تخت جمشید نهاده است) در پای کوه همگان ( احتمالا از کوه همگان منظور همان کوهی باشد که امروزه با نام کوه رحمت شناخته می شود) در دشت سرواگ (کلمه سرواگ برگرفته از سرو است و در اینجا محتملا منظور از آن مرودشت باشد) ساخته شد.
بنا کردن تخت جمشید به عنوان بنایی با هدف مقدس برگزاری نوروز با اهمیت عظیم آن در دوره هخامنشی طبعاً باید در محلی مقدس بوده باشد، چنان که هنوز هم مساجد و زیارتگاه های بسیاری در شهر و روستا در کنار درخت های کهنسالی که به واسطه عمر زیادشان از نظر مردمانی که در حوالی آن زندگی می کنند، مقدس به حساب می آیند، ونیز در کنار چشمه های پر آب مقدس و یا در دامنه کوه ها و تپه های مقدس ساخته می شوند. تخت جمشید نیز از این قاعده استثناء نیست و این کاخ نیز باید در مکانی مقدس بنا نهاده می شد. زرتشتیان نیز در چنین جاهای مقدسی زیارتگاه های مختلفی دارند. شاید نام کوه رحمت نیز در پی باوری کهن به تقدس این کوه که تنها کوهی است در جلگه مرودشت وجود دارد، باشد. ولی به هر حال این تنها یک فرض مبتنی بر سنت ها است و دلیلی مکتوب برای تقدس مکان تخت جمشید در آن زمان نداریم.
با کشف و بازخوانی سنگ نوشته های فارسی باستان و بعضی اطلاعاتی که از منابع دیگر به دست آمده اند، آشکار شده است که بنیان گذار تخت جمشید، داریوش اول هخامنشی است و او در 2500 سال پیش، یعنی در سال ۵۱۲ پیش از میلاد مسیح، دستور بنای آن را داده است. خشیارشا در کتیبه ای در تخت جمشید می گوید: خشایارشا داریوش به دستور اهورامزدا کاخ تخت جمشید را بنا نهاده است و خودش به فرموده داریوش که پدرش است بر وسعت و سازه های آن افزوده است و در آخر دعا کرده که اهورامزدا او تخت پادشاهی اش را پاینده نگهدارد.
“گوید خشایارشا شاه بزرگ: به دستور اهورمزدا بسی (بنا) که ناب (است، آن ها را) کرد (ساخت) و فرمود (ساختن) داریوش شاه، که مرا پدر (بود) و نیز به خواسته اهورامزدا من افزودم بر آن کرده (بنا) و پیشتر (از آن) کردم. مرا اهورامزدا بپایاد وشاهی ام را”
در تخت جمشید کتیبه هایی داریم که معرف آغازگر بنا و ادامه دهندگان آن از عهد داریوش اول تا عصر اردشیر سوم هخامنشی است. از جمله اردشیر سوم هخامنشی در کتیبه ای در تخت جمشید میگوید که پلکان سنگی بهمن در زمان پادشاهی او ساخته شده است.
” گوید ارته خشثه (اردشیر) شاه: این پلکان سنگی به من (توسط من) در زمان من (توسط من) در زمان من کرده شد (ساخته شد)”
اما دو پادشاه آخر دوران هخامنشیان، نتوانستند سازه جدیدی به بنای تخت جمشید اضافه کنند. تنها در کنار دیواره جنوبی صفه تخت جمشید، آرامگاهی نیمه تمام در دل صخره ها می بینیم که ظاهراً متعلق به داریوش سوم بوده است. او پنج سال بیشتر سلطنت نکرد و مُرد و بنا ناتمام ماند.
اینک ببینیم چه کسانی بر صفه (سکو) های تخت جمشید کار کرده اند و بناهای آن را برافراشته اند. شاید الواحی که در خود تخت جمشید به دست آمده بهترین شاهد برای به دست آوردن اطلاعات در مورد سازندگان تخت جمشید باشند. این الواح به خط و زبان عیلامی است. بنابر این الواح می توان این گونه نتیجه گیری کرد که بیشتر کارگرانی که کارهای ساختمانی تخت جمشید را انجام می داده اند، عیلامی بوده اند. سنگتراشان، درودگران (نجاران)، مسگران و … به دسته های بزرگی که تعدادشان گاهی به هزار نفر هم می رسید، تقسیم می شدند. این کارگران مزدشان، پولِ نقره بود و گاهی نیز به آن ها به عنوان پاداش، شراب و گوسفند هم داده می شد. مسکن این کارگران از سوی حکومت تامین برای شان سنی به عنوان سن بازنشستگی نیز تعیین شده بود و هنگام رسیدن به بازنشستگی بدون کار کردن نیز به آن ها مزد پرداخت می گردید. همچنین اگر آسیب می دیدند و آسیب شان در حد از کار افتادگب جدی بود نیز مانند بازنشستگان، با آن ها برخورد می شد.
بعضی از باستان شناسان بر این عقیده اند که این کارگران عیلامی که در آن زمان کورتش خوانده می شدند برده نبوده اند و تنها تفاوت شان با کارگران پارسی و مادی تخت جمشید آن بوده است که دستمزدشان کمتر بوده، ولی بعضی دیگر از جمله دیاکونوف آنان را برده می دانند. هر چند که اسناد به دست آمده از تخت جمشید دیدگاه های دیاکونوف را رد می کند و او نیز برای دیدگاهش هیچ سند موثقی را ارائه نداده و مبنای گفته هایش حدس و گمان شخصی است.
دیاکونوف کورتش ها را به سه دسته تقسیم می کند:
دسته اول: بیگانگانی چون آشوریان، مصریان و یونانیان که بیشترشان مردان بودند و حد متوسط مزدشان از دیگران پایین تر بود.
دسته دوم: کارگرانی که کارکنان اقتصادی دولت بودند و به کار ساختمانی اشتغال داشته اند.
دسته سوم: دسته های کارکنان کشاورزی که خارج از محیط ساختمانی به سر می بردند و حد متوسط دستمزدشان از دیگران بالاتر بود.
جالب اینجا است که زنان و مردان، هر دو، به کار مشغول بودند. دیاکونوف که غربی است در پی دادن این اطلاعات، شروع به شعار دادن می کند و نظریه هایی درباره بردگی در شرق می دهد که به کلی رد شده است. احتمالا علت نظریه پردازی این چنینی دیاکونوف از سر نژادپرستی و تمایل به بهتر جلوه دادن غرب نسبت به شرق باشد.
البته در مورد کارگران عیلامی تخت جمشید بر طبق مستندات به دست آمده از کتیبه ها می توان حدس زد که ظاهراً بعضی از آنان به ویژه گروه “بیگانگان”، اسیران جنگی بوده اند ولی دارای دستمزد و محتملا مسکن نیز بوده اند ولی به علت اسارت، دستمزد کمتری دریافت می کردند.
تخت جمشید در حدود ۴۰ کیلومتر از پارسه گرد یا پاسارگاد محل کاخ کوروش فاصله دارد. پاسارگاد (پارسه گرد) در شمال تخت جمشید در دشت مرغاب و نزدیک دره پر پیچ و خم رود سیوند یا پلوار است. رودی که دشت مرغاب را به مرودشت می پیوندد و سرانجام به رود کر می ریزد در مسیر تقریباً شمالی جنوبی ۵ کیلومتر دورتر از انتهای جنوبی دره رود سی بند در میان جلگه ای مرودشت صخره عظیم و تنهایی وجود دارد که همان کوه رحمت یاد شده در بالا است. کوه در جهت شمال شمال غربی و جنوب جنوب شرقی قرار دارد. داریوش فرمان داد تا بر دامنه غربی آن، رو به دشت عظیم، بنای تخت جمشید را بنیان نهند و همان طور که دشت مقابل بنای مرودشت و شهر کوچک نزدیک به آن، پارس خوانده می شد بنای مقابل آن یعنی تخت جمشید هم در اصل به همان نام خوانده می شد، در زمان هخامنشیان به همین علت به تخت جمشید پارسه می گفتند.
نام تخت جمشید برای ما یادآور سرگذشت پر شور و هیجان ایران و علم و فرهنگ ایرانی در دوران حکومت داریوش می باشد و با توجه به آن که سالیان طولانی از ویرانی آن می گذرد، اما همچنان شکوه و صلابت خود را حفظ نموده و سنگ نوشته ها و کتیبه هایی که در آن وجود دارند و از میان ویرانه های آن باقی مانده اند، می توانند بازگوی بسیاری از حقایق دوران گذشته و تمدن غنی ایران باشند. در ادامه این بخش می خواهیم به آشنایی با حقایق و عجایب تخت جمشید بپردازیم تا بتوانیم با این بنای باشکوه و زیبا را که از دوران داریوش بزرگ به جا مانده است، بیشتر آشنا شویم.
همانطور که می دانیم، زمانی که کوروش کبیر بر سرزمین ایران حکمرانی می کرد، پایتخت ایران و پایگاه حکومتی خود را شهر پاسارگاد انتخاب نمود. چندی بعد که گذشت و حکومت ایران به عهده داریوش قرار گرفت، وی تصمیم گرفت پایگاه حکومتی خود را به شهری بزرگتر و مدرن تر انتقال دهد و برای این کار، سرزمین پارسه را انتخاب نمود. داریوش تصمیم داشت پایگاهی که برای خود انتخاب می کند، بسیار باشکوه و زیبا باشد تا بتواند فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی را به رخ جهانیان بکشد. به همین جهت بهترین معماران و سنگ تراشان را به سوی خود خواند تا آن بنای با شکوه و جلالی را که مد نظر داشت برای او طراحی و بسازند. در ساخت این بنای ارزشمند، اصول و نکات زیادی رعایت شده اند.
یکی از مهمترین نکاتی که در رابطه با ساخت بنای عظیم تخت جمشید وجود دارد، این است زمانی که این بنا در ایران در حال ساخت بود و زنان و مردان زیادی در حال کار و تلاش بودند و در ازای کاری که انجام می دادند، حقوق به آن ها پرداخت می شد. اما دیگر امپراتوری های بزرگ جهان در دیگر نقاط، برده داری را رواج می دادند و کارهای بسیار سنگین و طاقت فرسایی را به عهده آن ها قرار می دادند. همچنین کارگرانی که در زمان سلسله هخامنشیان کار می کردند، علاوه بر دریافت حقوق، از بیمه و مزایا بهره مند بودند.
هنگامی که به بازدید از این جاذبه دیدنی و تاریخی اقدام می کنید در حال تماشای ستون های عظیم به جا مانده از گذشته هستید، جالب است بدانید قانون طلای هندسی در آن ها به کار برده شده و توسط سرب های داغی که داخل ستون ها قرار داده اند، آن ها را به یکدیگر متصل نموده اند و تا به امروز شکوه و عظمت خود را حفظ کرده اند و در برابر آتش سوزی تخت جمشید و بلای طبیعی همچون زلزله های متعدد، توانسته اند مستحکم در جای خود باقی بمانند.
همچنین 72 ستون با وزن 20 تن توانسته اند کاخ آپادانا را بر روی خود نگه دارند. حال سوال پیش می آید که این ستون ها چگونه توانسته اند وزن زیاد این کاخ را به خوبی تحمل نمایند. دو ردیف مسیر پلکانی در دو سوی کاخ آپادانا قرار داده شده اند و نقش برجسته هایی در کنار آن ها وجود دارند که نقش هایی از سربازان، سران حکومتی و پادشاهان بر روی آن حکاکی شده اند. نقش برجسته هایی که امروزه در این بخش از بنای با شکوه تخت جمشید وجود دارند، بسیار کمتر از آن تعدادی هستند که در زمان های گذشته در این کاخ وجود داشتند. جالب است بدانید در تمام این نقش برجسته ها، هیچ اثری از اسارت، جنگ و خونریزی وجود ندارند.
ناودان های آجری و سفالی قیرگون شده کوتاه در میان دیوارها و سقف های این بنا به کار برده شده اند که جزء عجایب تخت جمشید در معماری حرفه ای آن به حساب می آیند. مورد دیگری که در سبک معماری این بنای تاریخی توجه بسیاری از باستان شناسان را به خود جلب نموده اند، سیستم کانال کشی و لوله کشی آب و فاضلاب آن می باشد.
از دیگر عجایبی که برای حفاظت بیشتر از بنا به کار برده شده، می توان به ستون های بلند و تراش خورده شده ای اشاره نمود که در اطراف این بنا بر روی هم قرار داده شده اند که توانسته اند علاوه بر حفاظت، مقاومت بنا را نیز در برابر بلایای طبیعی همچون زلزله افزایش دهند.
با استفاده از تراش های موزونی که در میان سرستون ها، گل ستون ها و پایه های آن ها توانسته اند این بخش ها را بر روی هم به خوبی قرار دهند و خبری از ملات میان آن ها نیست.
در زمان های گذشته، نقش برجسته هایی که بر روی دیوارهای تخت جمشید وجود داشتند، توسط سنگ های قیمتی و جواهرات گران بها مزین شده بودند. اما امروزه هیچ خبری از آن ها نیست و اثری از آن ها باقی نمانده است.
مورد دیگری که توجه بسیاری از افراد از جمله مورخان و باستان شناسان را به خود جلب نموده اند، تراش های بسیار طریفی است که در میان برخی از بخش های این بنا به کار برده شده اند و این تراش های ظریف، پیشرفت ابزار سنگ تراشی را در آن دوران نشان می دهند.
درازی یکی از صفه های اصلی تخت جمشید که رو به دشت غربی می باشد، حدود 457 متر و پهنای صفه در شمال و جنوب آن یک سوم کمتر از درازای آن است. صفه تخت جمشید از سنگ های محلی که به رنگ خاکستری تیره اند ساخته شده است. سنگ های بدنه صفه که هنوز هم پابرجا هستند اضلاع متعددی دارند تا بر اثر سطح تماس بیشتر، دیواره صفه از انسجام زیادی برخوردار شود. در این کاخ باستانی، سنگ ها را با ظرافت بسیار بالا تراش داده و روی هم نهاده و نه با ملات بلکه با، دُم چلچله هایی از سرب یا آهن، آن ها را به یکدیگر چسبانده اند. در اصل دیواری نسبتاً کوتاه نیز بر سر جبهه غربی صفه که چشم اندازی رو به دشت داشت، کشیده بودند. راه آب های بزرگ و کوچک در زیر صفه در دل سنگ های طبیعی، کنده یا از میان سنگ ها بر روی هم چیده شده بودند که به همه بناها و فضاهای باز روی صفه راه داشت و آب های اضافی را با خود می برد. یک راه آب بزرگ هم بر سر صفه، شناخته شده که بیش از یک متر و 20 سانتی متر پهنا و حدود ۲ متر ژرفا دارد. بر روی راه آب، تخت سنگ های بزرگ تراشیده، انداخته بودند که تا به امروز هم پابرجا است. به عقیده رومان گیرشمان باستان شناس و ایران شناس فرانسوی اوکراینی تبار، تخت جمشید دیوار بلند محافظی داشته است به جز در ضلع شرقی و آن هم با آبراه هایی که در شرق خویش روبه رو با ارتفاعات کوه فرود می آمد. اضلاع دیگر صفه با دیوارهای کوتاه و برج های نگهبانی پوشیده می شدند. تنها راه ورود به صفه و کاخ های بالای تخت جمشید از سمت جبهه غربی صفه است.
در آن جا نزدیک به ضلع شمالی صفه و در دل بدنه آن، دو رشته پلکان پاگرددار رو به روی هم قرار دارند و دیوار کوتاه کنگره داری سمت بیرونی پلکان ها را می پوشاند. عرض این پله ها ۷ متر و اختلاف ارتفاع هر پله از دیگری تنها ۱۰ سانتیمتر است. تعداد پله ها در هر طرف به ۱۱۱÷
تا می رسد. پلکان های تخت جمشید چنان اندک اندک ارتفاع می گیرند که اسب ها نیز به آسانی قادرند از آن ها بالا بروند و به سطح صفه برسند. ظاهراً مقامات برجسته مادی و پارسی از پلکان دست راست و مقامات دیگر اقوام از پلکان دست چپ بالا می رفتند. در روی صفه با ارتفاع ۱۰ و یا ۱۱ متر از سطح جلگه، مدعوین، در ابتدا به دروازه همه کشورها یا درگاه همه ملت ها که در عهد خشایارشا ساخته شده بود می رسیدند. جلوی دروازه دو گاو بالدار سنگی را با چهره دو مرد پر ریش و دارای کلاه بابلی می دیدند که نماد محافظان الهی کاخ بودند. هنگامی که مدعوین از درگاه ملل می گذشتند به تالاری نسبتاً کوچک با چهار ستون در میان آن می رسیدند.
این نخستین برخورد با ستون های اعجاب آور کاخ پارسه یا همان کاخی بود که بعدها با نام تخت جمشید شهرت یافت. در این تالار چهار ستون، علاوه بر دروازه ورودی، دو دروازه خروجی به همان بزرگی، یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق وجود داشت. از دروازه جنوبی تنها پارس ها و مادها حق عبور داشتند و به تالار عظیم آپادانا که از ساخته های خشایارشا بود می رسیدند و اقوام غیر پارسی و غیر مادی از دروازه شرقی که رو به روی دروازه ورودی قرار داشت می گذشتند و مستقیم به سوی دروازه دیگری روبه روی تالار صدستون می رفتند. آن جا هم تالاری شبیه تالار نخستین قرار داشت و مقامات اقوام غیر پارسی و مادی در این تالار دوم به سوی دروازه جنوبی آن می پیچیدند و به کاخ صدستون می رسیدند که آن را تالار تخت هم می خواندند که ساخته های داریوش است. آپادانا یا به لفظ درست تر “آپه دانه” به معنای کاخ یا قصر است این واژه در فارسی تحولات یافته و به صورت ایوان درآمده است و معنای معمول آن هم متفاوت شده است. البته برخی از زبان شناسان می گویند آپادانا به معنای محلی در زندگی آب است. دان که در قسمت دوم کلمه قرار دارد به معنای محل قرارگیری است. از جمله نمونه های بازمانده از “دان” به عنوان محل قرارگیری می توان به نمک دان، گل دان، قند دان و … اشاره کرد. این کاخ که تقریباً مربع شکل است از هر سو به طول ۵۹.۶ متر طول دارد و بنابر آن سطح تالار مساحتی حدود ۳ هزار و ۲۳۷ متر مربع دارد و در اصل ۳۶ ستونِ ۶ در ۶ ، سقف این تالار را نگه می داشته است. ایوان های پهناور در سه جهتِ غربی، شمالی و شرقی آن ساخته شده بودند که هر یک دارای ۱۲ ستون عظیم در دو ردیف بود.در هر ردیف، شش ستون وجود داشت. عمق هر یک از این ایوان ها ۲۰ متر بود.
در پشت تالار آپادانا یک رشته بنای دیگر است: در جهت غربی صفه، کاخ تچر از بناهای داریوش واقع شده است و در جهت شرقی، “کاخ سه دروازه” از ساختمان های خشایارشا قرار دارد و در میان این دو کاخ و کاخ آپادانا، فضای وسیعی است که هنوز طرح بناهای آن مشخص نشده است. پس از این بناها می توان به حرمسرای کاخ خشایارشا رسید. بناهای این بخش از تخت جمشید به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. آپادانا که بخش رسمی تخت جمشید بوده است در شمال و کاخ ها و بناهای دیگر در جنوب آن، بخش خصوصی و حرمسرا بود ولی همه بخش با یکدیگر مربوط و به هم متصل بودند.
راهی که از دروازه شرقی تالار ملل (تالار همه کشورها) که در مقابل درگاه ملل (دروازه همه کشورها) قرار داشت به سوی شرق می رفت و از آن یاد کردیم که ویژه عبور دیگر اقوام شاهنشاهی بود و به یک تالار چهار ستون دیگر میرسید و بزرگان اقوام دیگر یعنی همه به جز پارس ها و مادها از آن جا به تالار صد ستون یا تالار تخت در سمت جنوبی این دروازه می رفتند. تالار صد ستون یا همان تالار تخت را داریوش ساخته بود و قبل از بنای آپادانا تنها تالار بزرگ تخت جمشید به شمار می آمد و برنامه هر ساله دیدار نوروزی در آنجا انجام می پذیرفت. در پشت آن نیز خزانه سلطنتی بود که خود به سه بخش تقسیم می شد. در مجموع کاخ پارسه یا همان تخت جمشید یک قلعه نبود. وجود پلکان های دوگانه و چنان پهنی که عرض هر پله اش ۷ متر بود و در پایین به دشتی باز و بی دفاع می رسید و نیز این نکته که صفه از هیچ طرف، به جز از جهت شرقی، دیوار بلندی نداشت و دیوار شرقی هم بیشتر برای دفاع در برابر آب باران و سنگ های کوه بود که گاه گاه فرو می آمد، نشان می دهد که مجموعه تخت جمشید یک بنای دفاعی هم نبوده است و چشم کسانی که به سوی آن می آمدند شگفت زده باروها و امکانات دفاعی تحت جمشید نمی شد. در حقیقت آنان خود را در محیطی باز و شاید دوستانه میدیدند.
هر یک از ستون های تالار آپادانا از سر تا پا 8/21 متر ارتفاع داشت و هر یک از آن ها مرکب بود از یک پایه چهارگوش بزرگ که بر روی آن پایه چهارگوش دیگری قرار داشت با 6/1 متر ارتفاع، تنه ای کنگره دار با ۱۰ متر بلندی و سرستونی به بلندی ۸ متر که خود به دو قسمت زیر و بالا تقسیم می شد. نخست تاجی از برگ ها و سپس قطعه ای که در هر دو سوی بالا و پایین خویش، پیچی حلزونی شکل داشت و سرانجام تکیه گاه تیرهای سقف بود که مانند یک زین به ارتفاع 2/2 متر بر سر بقیه ستون می نشست و در دو سوی آن دو سر و گردن و دو سینه گاو تراشیده از سنگ بود که پشت به هم داده بودند. تیرهای سقف در فرورفتگی “زین شکل” پشت این دو جانور قرار میگرفت. قطر ستون ها در پایین 6/1 متر بود. ستون های دوازده گانه هر ایوان محتملا کوتاه تر از ستون های تالار بودند تا بتوان از فضای باز پشت ایوان به تالار، نور و هوا داد.
سرستون های تخت جمشید عموماً به شکل سر گاو بودند در البته گاهی سرستون هایی به شکل سر شیر و عقابی هم در میان سرستون های تخت جمشید دیده شده است. سرستون هایی که به شکل سرشیر در ایوان غربی آپادانا به کار می رفته است. اما اگر بخواهیم یک دسته بندی دقیق از انواع سرستون های تخت جمشید ارائه بدهیم باید بگوییم که چهار نوع سرستون در این بنای عظیم تاریخی وجود دارد که همه آن ها جانورسان و یا به قول باستان شناسان غربی زومورفیک هستند.
گریفین: سرستون هایی که موسوم به گریفین یا شیردال هستند سر عقاب در آن ها با بدن شیر ترکیب شده است و بر پشت گردن شان موهایی مشابه موی اسب ساخته شده است.
گاودوسر: سرستون های گاو دوسر نوع دیگری از سرستوی های کاخ پارسه است که با وزنی معادل یک و نیم تن در بالای ستون های تخت جمشید قرار گرفته اند.
شیر شاخدار: سرستون هایی که در دو طرف آن ها شیرهای شاخدار جود دارد بر فراز ستون های کاخ آپادانا زاویه شرقی واقع شده اند.
اسفنکس: سرستون های اسفنکس که ترکیب سر و صورت مردی ریشدار و کلاه به سر با بدن گاو هستند.
بر خلاف آن چه که در بسیاری از سایت های گردشگری نوشته شده است، تخت جمشید یک پایتخت سیاسی و اداری هم نبود. این کاخ، امکانات یک بنای اداری را نداشت و بهتر است بدانید که خانه شاه هم نبود چون روشن شده است که از این مجموعه عمدتاً در برگزاری مراسم آیین نوروز استفاده می شده است و گنجینه ای از ثروت های عصر هخامنشی نیز آنجا محفوظ نگاه داشته می شد. طبعا فقط در آن مدت از سال که شاه هخامنشی برای اجرای مراسم در آن جا به سر می برد کاخ پارسه یا تخت جمشید به مرکز حکومت تبدیل میشد ولی این مدت زمان کوتاه و موقت بود. به بیان بهتر باید گفت که تخت جمشید در حقیقت یک پایتخت آیینی به حساب می آمده است و پایتخت اصلی و سیاسی هخامنشیان، شوش بوده است ولی متاسفانه به علت به غارت رفتن بخش بزرگی از گنجینه های نهفته در آپادانای شوش و نیز عدم مرمت کامل بقایای این بنا، شوش نتوانسته شهرتی در حد تخت جمشید در میان مردمان عصر حاضر را پیدا کند.
آن چه بزرگان را هنگام رسیدن به پای کاخ پارسه خیره می کرد یکی این بود که در برابر چشمان خویش با شکوهترین و عظیمترین بنایی را می دیدند که در آن زمان بر روی زمین وجود داشت. بنایی که هم اکنون نیز ویرانه هایش اعجاب آور است و چشم هر بیننده ای را به خود خیره می کند. ولی نمایندگان اقوام وقتی به کاخ می رسیدند به ویژه اگر اولین دیدارشان از کاخ و مراسم سال نو بود تعجب شان بسیار بیشتر می شد. اکثر آنان و یا لااقل مهمترین های شان در معماری و تزئین کاخ تخت جمشید که در آن زمان پارسه و یا پرس پولیس نامیده می شد، نقشی از هنر سرزمین خویش را باز میافتند و هنگامی که مراسم نوروزی شروع می شد با برگزاری آیینی روبرو می گشتند که برای ایشان غریبه نبود و نوروزی شبیه آن در مقیاسی بسیار کوچکتر در سرزمین ایشان هم برگزار می گشت. برگزاری نوروز در آسیای غربی، آیینی کهن و تقریبا عمومی در آغاز بهار بود که بیش از ۲۰۰۰ سال قبل از به قدرت رسیدن هخامنشیان در غرب آسیا وجود داشت.
ولی دیدنی های تخت جمشید برای مدعوین به همین ها ختم نمی شد. در تزیینات این کاخ، درخت ها نقش عمده دارند. سروها و نیلوفرهای آبی مقدس به شکل و صورتی انتزاعی در آمده اند و بر دیوار پلکان های آپادانا نقش برکت آور و نعمت بخش این بنا را برای جهان نشان میدهند و هنگامی به آپادانا و کاخ تخت جمشید می رسیدند ده ها و صدها ستون که نماد باغی مقدس بود در برابرشان سر می کشید.
گاو، مظهری از ماه و برکت بخشی است. شیر، مظهر مهر و خورشید است و عقاب که ظاهراً بر درفش هخامنشیان نیز نقش شده بوده است مظهر سلطنت و قدرت بود. نقش معروف دیگر بر جلوی پله ها نقش نبرد گاو شیر است. در این جا محتملا شیر، مظهر مهر و روشنایی و گاو، مظهر ماه است و دلیل کشته شدن گاو به دست شیر در تخت جمشید برابر دریده شدن گاو به دست مهر در دین مهرپرستی است. وظیفه ای که بعداً در اساطیر آیین مزدیسنا (دین زرتشتی) به عهده اهریمن می افتد. از کشته شدن گاو (ماه) به دست شیر (مهر) برکت بر می خیزد و رویش جهان گیاهی به ویژه گیاهان دارویی آغاز می گردد. ستون های تخت جمشید از پایه تا جانور سرستون مظهر برکت مقدس الهی است و ستون ها خود نماد درختان هستند که پیشتر گفتیم.
در این جا باید یادی از باغ های کهن مقدس در باور ایرانیان یا بهشت های زمینی کنیم که با تحول اندیشه های دینی، این بهشت های زمینی به آسمان رفتند، ولی اندیشه درخت در برابر ستون سنگی قدرت یافت. معابدِ دیگر باغ های مقدس پر از درخت نبودند ولی همه پر از ستونهای بلند بودند که همان فضای مقدس را در ذهن انسانی که در سه هزار سال پیش زندگی می کرد، به وجود میآورد: باغهای مقدس سنگی. با رشد یکتاپرستی و آمدن آریاییان که معتقد به چنین باورهایی نبودند باغ های مقدس تبدیل به شکارگاه سلطنتی شد، اما بومیان به این سادگی باورهای شان را از دست نمیدادند.
واژه جدیدی که در فارسی باستان، معنای پردیس می داد به همان معنای بهشت به کار رفت. واژه ایرانی پردیس به زبان یونانی و از آن جا به زبانهای اروپایی رفت و به پارادایس تبدیل شد و در عربی به صورت فردوس در آمد. اما باغ ها از سوی دیگر، به حالت انتزاعی درآمدند و در ادیان بعدی به صورت معابدی با ستون های سنگی بسیار زیاد درآمد. هخامنشیان نیز خود از آغازگران سنت تازه معابد و قصرهای سلطنتی ستون دار بودند. قصر شوش و بنای مقدس تختجمشید آثار بازمانده این وام گیری فرهنگی است. وجود ستون در معابد و به کاربردن وسیع آن حتی در مساجد اسلامی و کلیسای مسیحی نیز بازمانده همین سنت کهن است انسان به معبد، مسجد و کلیسا می رود تا معمولاً از خداوند برکت بجوید و رفع نیاز و گرفتاری کند. برآوردن نیاز را در اعصار باستان، آن باغ های بهشت زمینی انجام میدادند ولی در دوره های بعد که ثروت ها انباشته شد و تجمل و عظمت جای زندگی ساده را گرفت آن وقت ستون های عظیم سنگی جانشین درخت شد.
احتمالا کسانی که به صفه تخت جمشید می رسیدند خود را در معبدی پر از درخت های نمادین یعنی همان ستون ها می دیدند که عظمتی مقدس و مسحور کننده داشتند. آنان محتملا بدان جا نمی رفتند تا هدایای نسبتاً ناچیز چنان که از نقش برجسته های موجود در تخت جمشید دیده می شود، به حضور شاه هخامنشی ببرند. آنان به آن جا می رفتند تا آن پادشاه هخامنشی، کالاهای آنان را تبرک ببخشند. مثلا یک پادشاه کوشی از میانههای رود نیل می آمد و با خویشتن یک اوکاپی (زرافه گردن کوتاه که در افریقا زندگی می کند) می آورد تا اوکاپی های سرزمین او را شاه، برکت بخشد و تعدادشان افزون شود. البته این بزرگان، هدایای خویش را پس از تبرک یافتن توسط شاه هخامنشی بازپس نمی بردند و اجناس قیمتی و پر دوام و حتی اجناس کم قیمت آن ها به گنجینه ای که بر همان صفه وجو داشت، سپرده میشد. اسب ها به اصطبل و جانوران خاص و کم یاب مانند اوکاپی به باغ وحش سلطنتی برده می شد که خود بازمانده دیگری از باغ های بهشتی زمینی بود. به احتمال بسیار قوی، گنجینه تخت جمشید از گردآمدن اشیای قیمتی در طی حدود ۲۰۰ سال پدید آمده بود که یونانیان بخش زیادی از آن را به غارت بردند. در این مورد باید گنجینههای مقابر مقدس اسلامی را به یاد آورد.
با نمونههای فراوانی که از برگزاری عید سال نو در بابل آشور و ایلام در دست داریم و مدارکی که درباره نوروز در ایران موجود است می توان برگزاری مراسم جشن نوروز در تخت جمشید را چنین تصور کرد: از چندین روز قبل از عید نوروز، تهیه لوازم مراسم شروع می شد. در آخرین روزهای قبل از عید چنان که هنوز هم مرسوم است شاه و بزرگان دربار و شاید دیگران به دیدار قبور اجداد هخامنشیان می رفتند که همه در همان حوالی و حتی مشرف به صفه تخت جمشید بودند. قوم بربرها چراغ می افروختند و احترام و عشق خویش را به فروهر مردگانشان نشان میدادند و به تهیدستان و فقرا غذا و لباس می بخشیدند.
فروهر در باور پیشینیان به منزله روان و یا روح درگذشتگان و مردگان بوده است. طبق باور آن ها روان مردگان یا همان فروهر در نخستین روزهای فصل بهار و آغاز سال نو به زمین بازمی گردد و از احوال بازماندگان خود در دنیای زمینی سراغ می گیرند. فروهر دارای ذرات نورانی اهورایی است که در وجود تمامی انسان ها قرار دارد تا به راه راست هدایت شوند و مسیر درست را بپیمایند. ایرانیان باستان و زرتشتیان به مناسبت بازگشت فروهر نیاکانشان به زمین در نوروز، لباس نو می پوشیدند و همه جا را پاکیزه می کردند و برای شادی و دلخوشی نیاکانشان، مراسم جشن و پایکوبی برگزار می کردند تا فروهر نیاکانشان از آن ها خرسند شود و در سال نو برای آن ها برکت، آبادانی، شادی و خرمی با خود به همراه بیاورند.
در نشانی که از فروهر بر روی نقش برجسته های سنگی باقی مانده است، سه ردیف پر در بال وجود دارد و سه ردیف پر در دم. علت سه ردیفه بودن پرها به مهم ترین اصل دینی زرتشتیان که همان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است بازمی گردد. به این معنی که اگر انسان این سه اصل اندیشه نیک، گفتار و کردار نیک را رعایت کند بالی برای رفتن به مقامات بالا می یابد و فروهرش در دنیای پس از مرگ، رستگار خواهد شد و اگر به راه کژی و ناراستی برود و پندار و گفتار و کردار بد را پیشه کند دچار سقوط می شود و پس از مرگ به جهان تاریکی خواهد رفت. حلقه ای که دور کمر فروهر وجود دارد نشان جاودانگی روان انسان است. اساسا دایره در هنر ایرانی نشان جاودانگی و بی نهایت است. در دست چپ فروهر یک حلقه وجود دارد که نشان پایداری عهد و پیمان است. برخی از باستان شناسان بر این باورند که در استفاده از حلقه ازدواج در دست چپ به نشان عهد و پیمان همیشگی بین دو همسر از ایران باستان آغاز شده است.
تنها یه دلیل این که ستایش فروهر مردگان به شدت در اوستا در قسمت “فروردین یشت” مهم است نمی توان این باور را داشت که پرستش فروهر مردگان ویژه شرق ایران بوده است. واژه فروردین که در اصل صورت جمع دارد و معنای آن “فروشی ها” است خود تلفظی جنوبی است. واژه فروهر هم صورت لهجه ای غربی دارد و صورت اوستایی آن فروشی است. این احتمال می رود که اگر این مفهوم اوستا به وام گرفته شده باشد واژه همراه آن نیز صورتی اوستایی می داشت.
به هر حال با برگزاری آیین های قبل از عید بر سر گور اجداد و نیاکان و شریک دانستن آن ها در جشن های نوروزی زمانی که طلیعه سال نو فرا میرسید، این مراسم حتما می بایست با شرکت و مسئولیت شاه برگزار میشد. می بایست فرمانروای اعظم این آیین عظیم ملی، شخص شاهنشاه باشد تا بتواند کشور و حریم شاهنشاهی را از خطرات طبیعی از جمله خشکسالی و دروغ و خطرات غیرطبیعی مانند حمله دشمنان برهاند. با آشنایی با آیین های نوروزی در بین النهرین و در دست بودن بعضی از آثار مربوط به آن عصر از جمله سیروپدی اثر گزنفون باید باور داشت که در آن صبح نوروزی شاه حتماً در مراسم عظیم می بایست شرکت جوید. اساسا امکان برگزاری مراسم نوروزی بدون حضور شاه و دیگر بزرگان مملکت امکان پذیر نبود و حضور شاه هخامنشی در این مراسم به پراهمیتی حضورش در هنگام پرداختن به مسائل سیاسی بود.
بنا به سنت های آسیای غربی احتمالا در مراسم نوروز پادشاه هخامنشی، از نو تاج سر شاهی بر سر می گذاشت و مراسم تاج گذاری هر ساله با شکوه هر چه تمام تر در عید نوروز در تخت جمشید برگزار می شد. تکرار این عمل در آغاز هر سال، گویای آن بود که حکومت هخامنشی تایید الهی را با خود دارد و این وظیفه شاه بود که پیوسته با دیوان و اهریمنان بجنگد و آنان را سرکوب کند تا شایسته سلطنت در سال آینده باشد. نقش ازلی و برگزیدگی شاهان هخامنشی و فره کیانی شان و نیز چنین نبردی را در تختجمشید می بینیم: خداوند با مظاهر شر نبرد می کند و این موجود شر، دارای دست و سر و بدنی به سان شیر است اما تنش پوشیده از پر و بال، پاهایش چنگال دار مانند عقاب و دمش مانند دم کژدم (عقرب) است.
چنین شرح نکبت باری می تواند مظهر مرگ و نیستی باشند و نماد شیر نیز با مرگ، بی ارتباط نیست و غلبه کردن و پیروزی بر شیر، یعنی زندگی مجدد. بر روی بسیاری از گورهای بختیاری شیری بر چهار دست و پای خویش ایستاده یا نشسته است و حضورش به این معنی است که از مرده محافظت می کند. در کتاب انوما الیش اثر بر جای ماندنی متعلق به دوران بابل باستان در دو هزار و سیصد سال قبل، در توصیف نبرد خداوند مرداک با دیوهایی که پیرو غول_اژدهای نخستین، “تیامت” اند همین صحنه ها توصیف شده است که در نقش های تخت جمشید می بینیم. یعنی نبرد خداوند و نیروهای خیر با نیروی شر. همچنین صحنه های همانند آن بر مهرهای استوانه ای شکل متعلق به اواخر دوران آشوریان نیز دیده می شود. البته در حقیقت این موجودات وجود عینی نداشتند و نمی شد آن ها را با چشم در دنیای واقعی دید و این صحنه ها چنان که یاد شد نماد وقایع الهی است که شاه نیز هر سال با شخصیت مقدس کیهانی خویش و با به جای آوردن درست وظایف شاهی در عمل، چنین نبردی را با نیروهای شر انجام می داد تا شایسته ادامه سلطنت به شمار آید. ولی در عمل شاید قدرت او بیشتر از قداستش در بقای وی موثر می افتاد.
البته بعید است که این صحنهها مربوط به نبرد شاه با دیوها باشد و اگر چه، بر چند مهر دارای همین صحنه ها نام داریوش و خشایارشا وجود دارد باز هم دلیل نمی شود که به طور قطعی بگوییم که در این صحنه ها این شاه است که با دیوها در حال نبرد است. زیرا که به همراه نام شاه، صحنه مقدس نیز بر مهر نقش شده است و بس. لباس و آرایش شاهانه موجود در تصویرها معنای سلطنت ندارد، زیرا بنا به سنتی کهن که آشوریان هم پیرو آن بودند آرایش سر و صورت و لباس شاهان و خدایان همانند هم بوده است و به همین خاطر بعضی گمان کرد هاند که این تصاویر همان نبرد پادشاهان با اهریمن است، ولی ما نشانی از وجود اهریمن در کتیبه ها و نقش برجسته های هخامنشی در تخت جمشید نمی بینیم و بعید است که در تفکر دینی هخامنشی اهریمنی وجود داشته بوده است زیرا که نامی از اهریمن در کتیبه ها هنوز به میان نیامده است. ظاهراً در آن زمان هنوز اهریمن ویژه دین اوستایی بوده است.
به هر حال پس از تایید دوباره و احراز شایستگی پادشاه هخامنشی برای سلطنت در سال جدید، که به مانند آشور، امری قطعی بود. این احتمال نیز وجود دارد که شاه با همسری تازه ازدواج می کرد چنان که شاهان بابل و ایلام نیز در ایام قبل با کاهنه معبد بزرگ ازدواج نوروزی میکردند، زیرا بنابه آنچه در اساطیر آمده است دوموزی یا تموز در این هنگام باید بیشتر هم به سر می شد و با این عمل برکت می آورد. البته تعداد همسران پادشاهان هخامنشی این فرضیه را رد می کند. زیرا که نهایتا بین سه تا پنج همسر داشته اند. در شاهنشاهی هخامنشی اقوام ایرانی و بیگانه تابع آن که اکثراً معتقد به لزوم اجرای مراسم نوروزی بودند تا زندگی شان پربرکت باشد هر سال نمایندگانی را به هنگام نوروز به تخت جمشید به این معبد بزرگ می فرستادند تا ظاهراً پس از تاج گذاری مجدد شاه، نمایندگان شان به حضور او راه یابند و سلطنت او را گرامی دارند و به آن ادای احترام کنند و هر یک کالای مهم محل سکونت خویش را که باج و هدیه خاصی به نظر نمی آید برای تبریک به حضور شاه آورند. نقش برجسته های پلکان های آپادانا بخش مهمی از این جشن را مجسم میکند و در حقیقت مهم ترین سند برای آن است که بتوانیم حدس بزنیم مراسم نوروز در تخت جمشید چگونه برگزار می شده است.
این احتمال می رود که اجرای این مراسم پس از تاج گذاری مجدد در صبح نوروزی بوده باشد. تفاوت های جزئی میان نقش های بازمانده در تخت جمشید و آن چه که گزنفون نوشته است، وجود دارد. از جمله تعداد گردونه ها که مربوط به اهمیت مهر و ناهید متعلق به این دو قرن است. به هر حال ظاهرا پس از استراحت کافی مراسم سلام پادشاهی و تبرک بخشی آغاز می شد. شاه بر تخت سلطنت عظیمی که نقش آن را در تخت جمشید می بینیم، می نشست و به ترتیبی که قبلا یاد شده، در ابتدا پارسیان و مادها به حضور شاه می رسیدند، فرارسیدن سال نو و سلطنت مجدد را تبریک می گفتند و محتملا دستی یا پایی می بوسیدند و آن چه را که با خود آورده بودند برای تبرک در پهلوی تخت می نهادند که به گنجینه شاهنشاهی برده می شد.
گزنفون مورخ و سرباز یونانی که در دوران هخامنشیان می زیست از تشریفات جشنی در ایران در قرن چهارم پیش از میلاد (حدود 2400 سال پیش) پس از اصلاحات اردشیر دوم یاد می کند که به گمان او هر سال برپا می شده است. او می گوید ” در آغاز، گروهی از مردان نیزه دار می آیند و سپس گاوان و اسبانی را برای قربانی می آورند سپس گردونه مقدس اهورمزدا و پس از آن دو گردونه مهر و ناهید می آیند آن گاه آتشدانی روشن، حمل می شود و در پسِ ایشان، شاه با لباس کامل سلطنتی در گردونه خویش می آید و پس از آن بقیه سوارگان و نیزه داران و انبوه بزرگان و درباریان سوار بر اسب می آیند.”
اگر او درست بگوید نخست شاه به قربانی می پرداخت تا اهورامزدا و خدایان را با این قربانی از وفاداری خویش آگاه و خشنود سازد و پس از آن مراسم اسب دوانی آغاز می شد که شاه نیز در آن شرکت می کرد و لزوما هم برنده می شد و گاوی را به جایزه می برد. محتمل است این آیین در قرن چهارم پیش از میلاد (2400 سال پیش) نماد نبرد مهر و گاو بوده باشد و شاه گاو را به اسارت بگیرد و احتمالا قربانی کند. این نیز نباید ارتباطی با عصر داریوش و خشایارشا داشته باشد. چون اهمیت مهر و ناهید متعلق به عصر این دو نیست. به هر حال ظاهراً پس از استراحت کافی مراسم سلام و تبرک آغاز میشد شاه بر تخت سلطنت عظیمی که نقش آن را در تخت جمشید می بینیم می نشست و به ترتیبی که قبلاً یاد شد نخست پارسیان و مادها به حضور شاه می رسیدند و فرارسیدن سال نو و سلطنت مجدد را تبریک می گفتند و محتملا دستی یا پایین می بوسیدند و آنچه را با خود آورده بودند برای تبرک در پهلوی تخت می نهادند که به گنجینه برد می شد.
از آن پس به گفته گزنفون سور (جشن) بسیار بزرگی برپا می شد که بزرگان شاهنشاهی در آن شرکت می کردند. در طی مراسم این جشن، بزرگان و ثروتمندان به فرودستان و فقرا هدایایی می دادند و هدایای سلطنتی خویش را دریافت می کردند. به احتمال قوی، شاه در این جشن مستقیماً شرکت نمیکرد زیرا شاه در دوره داریوش و خشایارشا تنها یا فقط با همسر خویش غذا می خورده است. اما ممکن است در موارد استثنا در این مراسم شرکت میکرده است.
این که آیا در برگزاری مراسم سنت نوروزی، شاهان هخامنشی همچون نمونههای بین النهرینی و نمونه های تاریخی عصر اسلامی تا قرن چهاردهم، آیین میر نوروزی را هم اجرا می کردند یا نه، خبر نداریم. در اصل بین النهرینیِ آیینِ میرنورزی که پنج روزی پیش از نوروز برگزار می شد، شخصی محکوم به مرگ را موقتاً به تخت می نشاندند و درست پیش از مراسم نوروزی او را به قتل می رساندند تا همه شومی های سال گذشته و شاید سال آینده با مرگ آن محکوم به مرگ از بین برود و شاه در سال آینده به خوشی و خرمی به فرمانروایی الهی خویش ادامه دهد. شاید در عصر هخامنشی آیین میرنووروزی صورت نمادین و تفریحی داشته است و از قتل خبری نبوده است. به این ترتیب جهان نظم این نوع و تبرک می یافت و با کشتن یا فراری دادن میر نوروزی که مظهر آشفتگی، ضعف، گناه و پریشان حالی بود، جهان دوباره “ارته” به معنای نظم و راستی فرا می گرفت.
روش برگزاری مراسم نوروزی در ایران و بین النهرین چندین تفاوت با هم داشته است. اما اکنون این سوال مطرح است که آیا هخامنشیان عید مهرگان را به رسمیت می شناختند و آن را هم در تخت جمشید برگزار میکردند یا نه. پاسخ این سوال را به درستی نمیدانیم. ولی اگر قرار بود جشن مهرگان هم با همان آداب و رسوم نوروزی برپا شود و همه به تخت جمشید بیایند با در نظر گرفتن شرایط حمل و نقل در گذشته، اساسا دیگر وقتی برای شاه نمیماند که به امور مملکت برسد. چرا که پادشاهان هخامنشی همان طور که در سطور بالا اشاره کردیم بیشتر اوقات سال را در کاخ آپادانای شوش به سر می بردند و تخت جمشید یک پایتخت آیینی و ییلاقی برای آن ها به حساب می آمد. ولی بقای عید مهرگان و عظمت آن معرفی این امر است که عید وجود داشته ولی از اجرای آن در دربار هخامنشی اطلاعی نداریم.
در تخت جمشید چندین کاخ وجود دارد که همان طور که اشاره کردیم در هر کدام از آن ها در طول دوران سلطنت یکی از شاهان هخامنشی ساخته شده اند. کاخ های تخت جمشید همگی بسیار باشکوه اند و در عین حال کاربرد هر کاخ از کاخ دیگر متفاوت بوده است. در معماری کاخ های هخامنشی می توان تاثیرات سبک معماری هیپوستیل که در آن دوران در مصر باستان رایج بوده است را ببینیم. در معماری هیپوستیل معمولا یک تالار چهارگوش در مرکز قرار دارد و سقف آن روی تعداد بسیار زیادی از ستون های بلند که به طور منظم در چندین ردیف ساخته شده اند قرار گرفته است. هخامنشیان در کاخ های تخت جمشید چند ایوان را به این تالار مرکزی چهارگوش اضافه کردند و حالت ساده آن را تبدیل به شکلی با شکوه و بسیار زیباتر کردند.
وسعت این تالارها در کاخ های تخت جمشید آن قدر زیاد بود که در آن ها می شد به طور همزمان از ده هزار مهمان، پذیرایی به عمل آورد. وسعت برخی از این کاخ ها به حدی زیاد است که این سوال برای بازدیدکنندگان پیش می آید که نور فضای داخلی آن ها به چه شیوه ای تامین می شده است. دیوارهای کاخ های هخامنشی از خشت خام ساخته شده بودند و برخلاف ستون های درون آن از جنس سنگ نبوده اند و به همین خاطر اثری از آن ها باقی نمانده است. روی این دیوارهای خشتی با گچ پوشیده شده است و احتمال می رود سطح بیرونی دیوارهای کاخ های تخت جمشید به رنگ سفید بوده و رنگ دیوارهای داخلی این کاخ ها سبز روشن بوده باشد. البته در کف برخی از تالارهای تخت جمشید مقادیری گچ قرمز رنگ نیز دیده شده است و این نشان دهنده آن است که بخش هایی از این دیوارهای این کاخ ها به رنگ سرخ بوده باشد. در ادامه یادداشت به معرفی مهم ترین کاخ های تخت جمشید می پردازیم. با لوکس ویلا همراه باشید.
آپادانا یا کاخ بار داریوش و خشایارشا مشتمل بر یک تالار چهارگوش مرکزی (50/60×50/60 ) با 36 ستون و سه ایوان که هر یک از ایوان ها دارای 12 ستون در جهات شمالی، شرقی و غربی، چهار برج در چهار گوشه بیرونی تالار و یک رشته اتاق نگهبانی در جنوب است. ساخت این تالار در دوره داریوش اول (515 ق. م) آغاز شد و پس از گذشت سی سال در زمان پادشاهی خشایارشا به اتمام رسید. ستون های مرتفع با سرستون های سر گاو دوسر و ساقه های استوانه ای شیاردار، سقف های چوبی، دیوارهای خشتی به ضخامت 32/ 5متر مربع و اندود کف با ملاط گچ سبز و خاکستری رنگ از ویژگی های اصلی معماری این کاخ آپادانا محسوب می شود.
طرح بنای کاخ آپادانا بیشتر با اتکا از سنگ های تنه کوه ریخته شده است. برای رفتن به داخل کاخ آپادانا دو پلکان دو طرفه وجود دارد که یکی در ضلع شمالی و متصل به ایوان شمالی است و دیگری در ضلع شرقی کاخ قرار دارد. بر روی دیوارهای این پلکان ها نقش برجسته های سنگی وجود دارد که روایتگر وقایع و مراسمی اند که در آن زمان در تخت جمشید اتفاق می افتاده و برپا می شده است. از حدود 72 ستونی که در تالار آپادانای تخت جمشید وجود داشته است امروزه تنها 14 ستون سالم برجای مانده است که یک از آن ها در حقیقت بازسازی و مرمت شده است. البته با توجه به آن چه که از سفرنامه های گردشگران اروپایی به دست آمده است چنین استنباط می شود که در سال 1619 میلای شش ستون بیشتر از آن چه که اکنون باقی مانده است داشته، یعنی حدود 20 ستون سالم برجای مانده بود که به مرور زمان هر چند سال، یکی از آن ها کم شده تا به تعدادی رسیده است که اکنون موجود است.
بر اساس یافته های باستان شناسی و آن طور که به نظر می آید کاخ آپادانا وسیع ترین و باعظمت ترین کاخ تخت جمشید بوده است. طرح کاخ آپادانای داریوش در شوش با کاخ آپادانای تخت جمشید مشابه است. سقف وسیع تالار این کاخ با شکوه از الوارهای سنگین چوب های سدر و سرو ساخته شده بوده که یک لایه قیراندود نیز برای جلوگیری از نفوذ برف و باران به داخل تالار در آن جا انجام شده است. کف تالار آپادانا با ملات گل و ماده ای مشابه گچ به ضخامت سه الی پنج سانتی متر، محکم کاری و با فرشی از جنس گچ سبز پوشیده می شده است. دیوارهای تالار آپادانا از جنس خشت خام بوده است. اما دیوارها در قسمت در ورودی تالار از جنس سنگ بوده اند واکنون بقایای آن باقی مانده است. جالب است بدانید که درهای کاخ آپادانا حدود ده متر ارتفاق داشته اند و دو لنگه و مجزا بوده اند. جنس درهای تالار اصلی کاخ آپادانا از چوب سرو و یا سدر بوده است که روکشی از جنس طلا آن ها را سفت و مزین ساخته بوده است.
در جنوب تالار مرکزی، یک رشته اتاق های دراز و انبار مانند ساخته بودند که همه آن ها توسط دهلیزهایی بهم می پیوستند و دو در جنوبی تالار، به درون دو دالان بزرگ – که شمال آن محوطه را دربر میگرفت- باز میشد. هر دالانی در مرکز با دو دهلیز عمودی به یک حیاط رواق دار وصل میشد که رواقش 13 ستون داشت و سطح آن 84 سانتیمتر بالاتر از کف تالار آپادانا بود. این قسمت را ایوان شاهان خوانده اند زیرا در سمت شمال با دو درگاه به تالار مرکزی آپادانا راه داشت و از سمت جنوب با پله ای سنگی به تپه مرکزی تخت جمشید یعنی کاخ (ج) متصل بود و از سمت جنوب غربی از طریق راهرویی به حیاط کاخ تچر میرسید و از سوی شرق، توسط دو راهروی دیگر به حیاط هدیش و محوطه (کاخ د)و نیز به ایوان شمالی کاخ مرکزی (تالار شورا) می پیوست. ستونهای این رواق، نسخه کوچکتری از ستون های ایوان شمالی (آپادانا)، با زیر ستون زنگوله ای، ساقه استوانه ایی شیاردار، گل و بوته بلند و سرستون گاو دوسر بودند و هرکدام اندکی بیش از 5 متر ارتفاع داشتند. از این رواق و حیاط، پادشاه می توانست به هر نقطه تخت جمشید که می خواست برود.
شکوهمندترین و پراهمیت ترین قسمت کاخ آپادانای تخت جمشید، ایوان شرقی آن است که نقش های زیبایش جلال و گیرایی بی مانندی دارد. این ایوان نزدیک به 5/60 متر طول و 25 متر عرض دارد و دوازده ستون (دو ردیف 6 تایی) داشته است. از این ستون ها، شش عدد امروز برجای مانده اند که یکی از آن ها را- واقع در زاویه شمال شرقی- بازسازی کردهاند و بقیه بهصورت خرد و پاشیده، بر زمین افتاده اند- که امیدواریم آن ها را نیز برپا سازند.
هنگام کاوش های باستان شناسی تخت جمشید در فروردین ماه سال 1320 خورشیدی چهار کتیبه در زیر ستون های یکی از اتاق های جنوبی کاخ آپادانا پیدا شد که بر روی آن سه گاو بالدار نقش شده است. این کتیبه ها متلعق به دوران داریوش بزرگ بوده اند و از زیر ستون های کاخ آپادانا کشف شده اند. دو تا از این چهار کتیبه از جنس نقره و دو تا هم از جنس طلا بوده اند. یکی از کتیبه های طلایی در اوایل دهه شصت متاسفانه نابود شد. هر یک از این کتیبه های به یکی از زبان های باستانی آن دوره نوشته شده اند. سه زبان به کار رفته در این کتیبه ها عبارتند از بابلی, عیلامی و پارسی باستان. هر یک از این کتیبه ها درون یک جعبه سنگی بزرگ نگهداری می شده است و در هر جعبه علاوه بر کتیبه چند سکه یونانی، لودیه و ایونیه وجود دارد. این سکه ها، در آن زمان رایج بوده اند و در واقع بهتر است بدانیم که سکه های داریوش که موسوم به داریک هستند چند سال بعد از ساخت این کتیبه ها ضرب شده اند. محتوای متن این کتیبه ها به معرفی محدوده حکومت هخامنشیان و نیز شجره نامه داریوش اشاره دارد. در پایان هم داریوش می گوید که اهورامزدا این سرزمین و پادشاهی را به وی بخشیده است و آروز می کند که اهورامزدا او و و سرزمین و خاندان پادشاهی اش را بپاید.
از نخستین کاخ هایی که بر روی صفه تخت جمشید ساخته شد، بنایی بود که در جنوب غربی آپادانا و رو به خورشید قرار داشت. این بنا طبق یکی از کتیبه هایی که در آن جا یافته شده، کاخ تچر نام دارد. کلمه تچر را در زبان فارسی (خانه زمستانی) معنی کرده اند ولی با این احوال، کاخ تچر، سرای زمستانی داریوش نبوده است.سنگ های این کاخ تچر در تخت جمشی ، خاکستری رنگ هستند و بسیار زیبا تراش خورده اند، به گونه ای که در زمان هخامنشیان از شدت صاف و صیقلی بودت عکس آدمی در آن در آن سنگ ها می افتاده است و به همین جهت برخی، آن را آینه خانه یا تالار آینه می نامیده اند.
کاخ تچر بر روی سکویی بنا گشته که 20/2 تا 3 متر از کف آپادانا و حیاط مجاورش بلندتر است. طرح آن به صورت مستطیلی است با محور طولی شمالی- جنوبی که 40 متر طول و حدود 30 متر عرض دارد و مشتمل است بر یک تالار مرکزی 12 ستونی (سه ردیف 4 تایی) با اتاق های کوچک جانبی، دو اتاق مربع شکل در شمال که هر یک چهار ستون داشته اند و با اتاق های باریک و بلند جانبی محدود می شده اند و یک ایوان 8 ستونی ( دوردیف 4 تایی در جنوب، که به دو اتاق جنبی می پیوسته است. یک پلکان دو طرفه در جنوب بنا، ساخته اند که از دو سوی به ایوان جنوبی می رسد و بر بدنه آن ها نقش افرادی که بره، خوراکی و یا ظروف آشپزخانه در دست دارند کنده شده است. این افراد را یکی در میان در جامه پارسی و مادی نشان داده اند، ولی پارسیان کلاه شیاردار دارند و کلاه استوانه ای معمول خود را به سر ندارند و یک شال نیز به دور سر و گردن شان پیچیده اند که چانه های شان را هم می پوشاند.اما کلاه افراد مادی همان حالت ساده کروی شکلی را دارد که در نقش برجسته های دیگر می بینیم. برخی از این افراد ریش و سبیل دارند اما پاره ای از آن ها بی ریش و سبیل نشان داده شده اند.
بر بدنه جبهه جنوبی سکوی کاخ تچر، یعنی بر دیواره جنوبی هر دو پلکان، مجلسی از چند صحنه مختلف نقش کرده اند. در مرکز، فروهر را می بینیم که دو شیر بالدار در دو سویش نشسته و دستی را به علامت احترام به سوی آن بلند کرده اند و پشت سر هر یک از آن ها، ردیفی از درختان نخل نمایان است؛ زیرا این صحنه یعنی دو گروه سرباز کمان دار در لباس مردمان پارسی، مقابل هم دیگر صف بسته اند و سنگ نوشته ای را پاس می دارند که به نام خشیارشا و به خط و زبان فارسی باستان نوشته شده است. در گوشه سمت راست این صحنه، همان کتیبه به خط و زبان عیلامی تکرار شده است و در گوشه چپ صحنه، متن بابلی آن آمده است. در این کتیبه ها، خشیارشا اهورامزدا را می ستاید و خود و پهناوری کشورش را می شناساند و سپس می گوید:
“به خواست اهورامزدا، این هدیش را داریوش شاه، که پدر من بود، برآورد. بادا که اهورامزدا و دیگر ایزدان، مرا و آنچه را که کرده ام و پدرم داریوش شاه، کرده است، بپایند.”
مشابه همین کتیبه ها، دو بار دیگر بر دیوارهای جنوبی ایوان کاخ تچر نقش شده و در آن ها نیز کتیبه به زبان فارسی باستان در بالا، عیلامی در وسط و بابلی در پایین قرار گرفته است. این متن ها ثابت می کند که قسمت جنوبی کاخ تچر در زمان خشیارشا به اتمام رسیده است. تاقچه های این کاخ که تاج شیاردار مصری دارند همه از سنگ های یکپارچه ساخته شده اند و در اصل با درهای کوچک چوبی محافظت می شده اند. تالار مرکزی شش در داشته که دو تا به ایوان جنوبی باز می شده و دو تا به اتاق های شمالی می پیوسته و یک در به اتاق شرقی راه داشته است.
این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست. این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست.
پس از پلکان ورودی، در فاصله ۲۲ متری از انتهای مسیر پلکان کاخ کوچکی قرار دارد که موسوم به دروازه ملل است. دلیل این نام گذاری به سبب ورود نمایندگان ملت های مختلف از این مسیر و ورودی به سمت کاخ های دیگر بوده است. شواهدی مبنی بر ساخت این کاخ در زمان خشایاشاه وجود دارد. شاید بنای کاخ را در زمان داریوش پی ریزی کرده باشند، اما ساخت آن به دوران خشایارشاه باز می گردد. دروازه ملل کاخی با دیوارهای بلند خشتی و چهار ستون بلند است که سه درگاه ورودی دارد. وسعت تالار اصلی به بیش از ۶۰۰ متر مربع می رسد. بام کاخ ۱۸ متر و ستون ها در حدود ۱۶ مترارتفاع دارند. ستون های دروازه ملل در حال حاضر از کامل ترین ستون های باقی مانده در تخت جمشید هستند. قسمت پایینی این ستون ها زنگوله ای شکل است و شیارهای عمودی دارد و بالای ستون، سنگی گرد روی استوانه شیاردار قرار می گیرد. روی سنگ گرد، گل ستون را قرار داده اند که پر از نقش و نگار و گل و برگ است و روی آن سرستون به شکل نیم تنه گاو دیده می شود.
در شرق قسمت اصلی حرمسرا و جنوب کاخ صد ستون، بقایای دستگاه ساختمانی بزرگی می یابیم که با دیواری ستبر احاطه شده و با خیابان های پهنی از همه بناهای اطرافش جدا شده است و به آن خزانه شاهی می گویند. این آثار، بازمانده گنجینه بزرگ تخت جمشید است که اسکندر آن را تاراج کرد و به آتش کشید. شکل اصلی این بنا همواره ثابت نبوده و از همان آغاز کار در طرحش دست برده اند. طبق تحقیقات باستان شناسان تا به اکنون، یکی از نخستین بناهایی که روی صفه ساخته شد و گویا مدتی هم از آن به عنوان ساختمانی اداری استفاده می کردند، ” خزانه اصلی” داریوش بود که در جنوب شرقی تخت جای داشت و چون دژی مستطیل شکل به طول 120 و عرض 60 متر با دیواری ستبر و خشتی و یک رشته سرسراهای سربازی محاط می شد. این بنا یک در داشت که در وسط دیوار غربی، نزدیک به محل کتیبه های پی بنای داریوش، باز می شد.
جبهه بیرونی دیوارهای این بنا دارای فرو رفتگی های منظمی همانند تاقچه های سه لبه ای بود و وسط تاقچه ها را با گودی پیکان شکلی آراسته بودند. با توجه به این که ساختمان این خزانه اصلی برای جا دادن گنج شاهی کوچک بود، بنابراین یک خزانه دوم ساختند که عبارت بود از ساختمانی همانند خزانه اول به علاوه اضافاتی در شمال آن، شامل یک جفت تالار 24 ستونه و یک تالار بسیار بزرگ 99 ستونی (نه ردیف 11 تایی) و حیاطی با چند تالار و ایوان و اتاقک. بدین گونه وسعت خزانه اصلی را تقریبا دو برابر کردند و یک در دیگر در دیوار شمالی، نزدیک به گوشه شمال شرقی باز کردند. این مرحله دوم ساختمانی نیز در زمان داریوش انجام پذیرفت. بعدها خشایارشا قسمت غربی این بنای مرکب را تراشید و برداشت، تا بر جایش قسمت اصلی آن بنایی را بسازد که به حرمسرای خشیارشا معروف است.
در میان اشیای مهمی که در گنجینه خزانه شاهی نهفته بود، یک جفت نقش برجسته بر روی سنگ مرمر نمای آبی تیره بود، که بارعام شاهی را نشان می داد. بر روی هر یک، خشیارشا را بر تخت شاهی و عصا به دست، با تاج ساده استوانه ای ایستاده و پیش رویش یک جفت بخورسوز گذارده شده بود و یکی از بزرگان درباری در جامه (لباس) مادی و درحالت تعظیم کرده، گزارش خود را به پادشاه عرضه می کرد. در اطراف شان نیز یک نیزه دار با جامه پارسی و یک خادم با بخورسوز ایستاده بودند. در پشت سر پادشاه، شاهزاده داریوش دوم که ولیعهد وی در آن زمان بود، ایستاده بود و تاج ولیعهدی بر سر داشت. سپس یک خواجه سالار درباری، حوله شاهی و آنگاه یک سپهبد در جامه مادی، کمان و ترکش و کمان دان و تبرزین پادشاه را می آورد. بعد از آن ها دو سرباز دیگر ایستاده بودند. این نقش ها را از میان پلکان های آپادانا کنده بودند و به خزانه آورده و بر جای شان چند سرباز نقش کرده بودند.
یکی از مهم ترین بناهای تخت جمشید ، کاخ کوچکی در انتهای خیابان سپاهان و در شمال حیاط صد ستون است که چون کارهای ساختمانی اش تمام نشده و طرح و کاربردی مانند دروازه همه ملل دارد، آن را دروازه نیمه تمام می گویند. این بنا مشتمل بوده است بر یک تالار چهار ستونی با دو درگاه شمالی و جنوبی و دو اتاق جنبی برای پاسداران و نگهبانان. شمال کاخ به خیابان سپاهیان متصل می شده است و جنوب آن به حیاط شمال صد ستون. دیوارهای هر دو درگاه را می خواسته اند به صورت گاوان بالدار درآورند اما فرصت تکمیل نیافته اند. به دلیل همین ناتمام ماندن کار، درباره معماری و پیکر تراشی هخامنشی اطلاعات بسیار گران بهایی از این مکان به دست می آید. ساختمان و طرح مورد نظر در این کاخ را با مقایسه دروازه همه ملل می توان بازسازی کرد. در شمال این بنا و مشرف بر دیوار شمالی صفه، ساختمان هایی وجود داشته است که به گواهی اشیای یافت شده در شرق آن ها، دبیرخانه یا دیوان سرای شاهی بوده اند. در گوشه شمال شرقی صفه، نزدیک به 30 هزار عدد الواح گلی و مه مانند یافته اند که بر آن ها به زبان و خط عیلامی، اسناد دیوانی و دفتری تخت جمشید را نگاشته اند. قسمت مهمی از آنچه سالم مانده توسط ریچارد هالک خوانده شده و در کتاب بسیار گرانقدر الواح با روی تخت جمشید، در شیکاگو به سال 1969 میلادی منتشر شده است.
این اسناد شامل رسید و برات و پرداختی ها و دیگر موضوعات جالبی است که یکایک توسط هالک ، تفکیک و بررسی شده است و برای بررسی تاریخ اقتصادی، اجتماعی و مذهبی دوره هخامنشی اهمیت فراوان دارد. تعداد زیادی از الواح باقی مانده نسبتا سالم را هم هالک، آوانویسی کرده است و در اختیار شاگردانش – منجمله دکتر عبدالمجید ارفعی و ماتیو استلپر و نیز مرحوم والترهینس – گذاشته است. اما هینس از یادداشت های هالک و کلیه اسناد عیلامی دیگر، لغت نامه عیلامی بسیار مهم و معتبری با ترجمه آلمانی ترتیب داد که با کمک یکی از شاگردانش به نام هیدماری کخ، چندی پیش در دو جلد قطور در برلین چاپ شد. در این اسناد عیلامی، واژه های بسیاری از فارسی باستان و دیگر زبان های ایرانی به وام گرفته شده است و همین وام واژه های ایرانی مذکور در الواح، مایه گسترش اطلاع دانشوران از زبان و نام های ایرانی شده است ومدارک بسیار معتبری درباره دین و آیین آن دوره بر منابع موجود افزوده شده و البته شناخت زبان عیلامی نیز پیشرفت کرده است.
در شرق «کاخ ه» آثار کاخ با شکوهی دیده می شود که به گواهی کتیبه هایش به فرمان خشایارشا ساخته شده است. تا چندی پیش همه مورخان هنر و باستانشناسان، این کاخ را تمام و کمال ساخته خشایارشا می دانستند. منقوش بر جرزی در گوشه شمال شرقی «هدیش» که وارونه فروافتاده بود پیدا کرد که در آن به جای خشایارشا، «داریوش شاه » نوشته شده است، یعنی ثابت شد که این کاخ هم، به دست داریوش آغاز شده بود و به دست پسرش خشیارشا به انجام رسیده است. با این کشف بسیاری از نتایج غربیان به ویژه مایکل رف در مورد ساختمان این بنا و حتی نقشه تخت جمشید مردود شناخته شد. به هر حال، کاخ هدیش منسوب به خشایارشا بر سینه سنگ و در جنوب صفه ساخته شده و کف آن را از سطح دشت نزدیک به 18 متری بلندی داشته است. محور طولی کاخ، غربی – شرقی بوده و مساحت آن تقریباً 2550 متر مربع (40*55) متر است. یک پلکان دو طرفه در سمت غرب و یکی دیگر در سمت شمال شرقی، آن را به ترتیب به حیاط کاخ داریوش (تچر) و حیاط «کاخ د» می پیوندد.
در سرتاسر جنوب کاخ، بالا خانه یا ایوانی با لبه کنگره دار وجود دارد که که از دو جانب شرق و غرب توسط پلکان های باریکی به درون «قسمت غربی حرمسرا» راه داشته است. پلکان غربی هنوز موجود است اما پلکان شرقی که آجری بوده، از میان رفته بود و من در سال 1357 ش. آن را به حالت اولیه اش بازسازی کردم. قسمت اعظم کاخ را یک تالار مرکزی مربع شکل 36.5*36.5 متر شامل شش رردیف ستون 6 تایی تشکیل می داده است. در شمال این تالار ایوانی 12 ستونی (دو ردیف 6 تایی) وجود داشته که توسط دو درگاه بزرگ به تالار راه می یافته و یک در دیگر، تالار را به بالا خانه باریک جنوبی می پیوسته است. دو در بزرگ نیز تالار را به اتاق های جنبی می پیوسته و یک رشته آب در روزیر زمینی، آب بام را به آب بزرگ زیر کاخ هدیش هدایت می کرده است. کاخ هدیش (کاخ اختصاصی خشایارشا) یک بنای خصوصی بوده است و از راه پلکانهای آن می توانسته اند به اتاق های پایینی که هفت متر پائین تر از سطح کاخ بوده بروند و یا از طریق ورودی اصلی – در جنوب صفه به کاخ های روی دشت راه یابند. از درون ایوان جنوبی کاخ، منظره دل نوازی از مرودشت پیداست و این امر احتمالا در تعیین موقعیت این کاخ اختصاصی بی تأثیر نبوده است.
پس از کاخ آپادانا، کاخ صدستون دومین کاخ بزرگ در تخت جمشید است و در ضلع شرقی حیاط تالار آپادانا واقع شده است. همان طور که از نام آن مشخص است صد ستون در آن وجود دارد. ستون های تالار این کاخ در ده ردیف ده تایی چیده شده اند که امروزه متاسفانه تنها دو عدد از آن ها باقی مانده است. برخی از باستان شناسان نام این تالار را تالار تخت نامیده اند. تالار کاخ مانند سایر کاخ های تخت جمشید چهارگوش است و مساحت آن به حدود 4600 متر مربع می رسد و احتمالا سطح آن دو متر پایین تر از کاخ آپادانا بوده است. کاخ صدستون هشت درگاه و یک ایوان و صندوق خانه دارد. ازاره های دیوارهای تالار کاخ صدستون از سنگ مرمر سیاه ساخته شده اند و حدود 40 سانتی متر ارتفاع ارتفاع داشته اند. زیرستون های این کاخ زنگوله ای شکل و شیاردارند و مزین به گل و بوته و درخت نخل اند.
سرستون های کاخ صدستون با گاوهای بالدار تزئین شده اند. یک اتاقک در این کاخ وجود داشته است که به شمال حرمسرا و از حرمسرا به کاخ سه دری می رسیده است. ایوان این کاخ دو ردیف ستون هشت هایی داشته است که سرستون هایی به شکل اسنفنکس (سر انسان با بدن حیوان) داشته اند. این مدل سرستون را در کاخ سه دری که در زمان اردشیر یکم ساخته شده است نیز می بینیم. به همین خاطر باستان شناسان حدس می زنند که این ایوان نیز در زمان اردشیر یکم ساخته شده باشد. در هر دو طرف ایوان کاخ صدستون برای سربازان اتاقی ساخته شده است. بر دیوارهای شرقی و غربی کاخ صدستون شاه، کاکل یک شیر را با دست گرفته و آن را بر روی دو پا بلند کرده است و به شکم شیر خنجر می زند.
در مرکز کوشک شاهی تخت جمشید، کاخ کوچکی قرار دارد که توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ های دیگر راه می یابد و از این جهت آن را «کاخ مرکزی» و یا «سه دری» می خوانند که آن را دروازه شاهان نیز گفته اند. چون بر پلکان های آن، نجبای کشور را نقش کرده اند که به وضعی دوستانه و غیر رسمی، برای دیدار فرمانروا می روند و نیز به سبب نوع استفاده و موقعیت کاخ، گاهی آن را «تالار شورا» نیز نامیده اند. بیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت می دادند، اما دلایلی در درست داریم که ساخت کامل آن توسط اردشیر یکم صورت گرفته بوده است. که باز هم در این مورد سخن خواهیم راند. ساختمان کاخ طرحی تقریبا چهار گوش دارد در میان بنا، تالار مرکزی مربع شکلی (15.5/15.5) واقع است که سقفش بر چهار ستون بزرگی استوار بوده است. در دیوار شرقی این تالار،درگاه ورودی و اصلی تعیبیه شده بوده و پادشاه از آن نجا به درون می آمده است.
دو درگاه دیگر به قرینه هم در دیوار جنوبی و شمالی جای دارند. درگاه شرقی به اتاقی بزرگ و باریک، موازی با تالاری، باز می شده است که اتاقک کوچکی در جنوب وجود داشته است. امروزه اتاق های شرقی کاخ سه دروازه از میان رفته و فقط قسمتی از پلکان شمال غرب حرمسرا موجود است که این محوطه را به حیاط آپادانا متصل می سازد. پلکان دالان جنوبی کاخ صد ستون نیز هنوز به جا مانده است. در گاه شمالی «کاخ سه دری» به ایوان دو ستونی باز می شده که توسط دو پلکان جانبی و منقوش، به محوطه جنوبی حیاط آپادانا وصل گردیده است. در دیوار غربی این ایوان، دهلیزی تعبیه کرده بوده اند که با چند پله سنگی به محوطه جنوب کاخ آپادانا و خود تالار آپادانا راه داشته است. احتمالاً شاه هخامنشی در این کاخ با بزرگان به بحث و مشورت می پرداخته است. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از دروازه ها شاه وارد می شده و از دو دروازه دیگر خارج می شده است. به این دلیل به کاخ سه دری، کاخ شورا نیز می گویند که در آن دو سر ستون انسان وجود داشته و سر انسان سمبل تفکر است.
کهن ترین ساختمان موزه در ایران موزه تخت جمشید است که با بازسازی کاخ ملکه از مجموعه کاخ های تخت جمشید، کاربری آن را تغییر داده اند و به شکل امروزی در آورده اند. تزیینات داخلی موزه تخت جمشید با ساروج قرمز، توجه گردشگران را جلب می کند. این رنگ را با توجه به ساختار قدیمی این بنا و به دلیل استفاده زیاد هخامنشیان در تزیینات داخلی تخت جمشید، به صورت نمادین انتخاب کرده اند. کاخ ملکه را در زمان پادشاهی خشایارشاه و به دستور او ساخته اند. این ساختمان شامل یک تالار اصلی و تعداد زیادی اتاق می شود که ورودی هایش را با نقش و نگارهایی از خشایارشاه و خدمه همراهش و همچنین نقوش شیر و گریفین، زینت داده اند. ۱۲ ستون چوبی در تالار اصلی سقف را نگه داشته اند و روی هر ستون تندیس های گاو دو سر به چشم می خورند.
کاخ ملکه نیز به مانند بسیاری از دیگر بناهای تخت جمشید توسط خشایارشا ساخته شده است و به نسبت سایر بناهای موجود در این محوطه باستانی در ارتفاع پایین تری قرار گرفته است. بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق شناس مشهور، پرفسور ارنست امیل هرتسفلد، خاکبرداری و از نو تجدید بنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات پارسه مورد استفاده قرار گرفتهاست. روی درگاه های کاخ ملکه تخت جمشید نقش برجسته های سنگی وجود دارد که در آن ها لحظه ورود پادشاه هخامنشی به همراه خواجگانش به تالار مرکزی نشان داده می شود. بر یکی دیگر از نقش برجسته های کاخ ملکه صحنه نبرد پادشاه با یک موجود افسانه ای حک شده است. البته دو کتیبه دیگر نیز از موزه ملکه به دست آمده است که در یکی از آن ها جانشینی خشایارشا حجاری شده است و اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می شوند.
این بخش از موزه اصلی ترین قسمت آن به شمار می رود که آثار به نمایش در آمده در آن متعلق به دوران هخانشیان هستند و در طول کنکاش و خاک برداری از منطقه تخت جمشید به دست آمده اند. این اشیا تنها بخش کوچکی از یافته های باستان شناسی در این منطقه هستند و در طول سالیان اخیر، بخش زیادی از آثار کشف شده در این منطقه را از ایران خارج کرده اند و در موزه های آمریکا و اروپا به نمایش گذاشته اند. از مهم ترین آثار به نمایش در آمده در تالار هخامنشی می توان به مهره های چشم کشف شده از تخت جمشید، الواح گلی به خط میخی، تکه هایی از تندیس های سنگی حیوانات از جمله گوش گاو و سر شیر، خنجر، ظروف سفالی، گلدان و ابزار جنگی مانند شمشیر، اشاره کرد. از جالب ترین اشیای این بخش، پرده ای سوخته با قدمت بیش از ۲۵۰۰ سال، گل میخ های زرین و کتیبه های خشایارشا هستند و ترجمه فارسی و انگلیسی کتیبه خشایارشاه را کنار آن نصب کرده اند. خشایارشا در این کتیبه وصف حال خویش را روایت کرده است. پیکره سنگی دو گاو، مجسمه نیمه تمام سگ، تندیس نیم رخ شاهزاده هخامنشی و شیپور مفرغی و مجمر فلز، از اشیای خارج از ویترین در این موزه هستند.
در حفاری های انجام شده در محل پارسه تعداد بسیار کتیبه های گلی که در انبارهای زیر پارسه انباشته شده که بر اثر سوختن پارسه پخته شدند یافت شد و همگی به آمریکا ارسال شد که متاسفانه در بین راه تعداد بسیاری از آنها از بین رفتند و مقدار مانده نیز به علت جنگ جهانی دوم در انبارهای دانشگاه آمریکا ماند و ترجمه نشد. سر انجام بخشی از آنها ترجمه که مشخص شد حاوی دفاتر حسابداری امپراتوری هخامنشی است و فراتر از آن مشخص شد ایرانیان در آن زمان چگونه می زیسته اند به عنوان مثال مشخص شد کلیه کارگران و مهندسان در ساخت پارسه حقوق در یافت داشته ( شراب – گندم و … ) و زنان دارای حقوق کامل بوده و حتی مرخصی بارداری داشته و کسانی هم حقوق دریافت می داشته اند تا از کودکان مراقبت کنند متاسفانه در تاریخ ۱۳۸۷ ه ش مشکلات زیادی بر سر این کتیبهها رخ داد به این شکل که تعدادی یهودی با ادعای دست داشتن حکومت جمهوری اسلامی در بمب گزاری ها علیه یهودیان تقاضای غرامت کرده و به عنوان مال ایران این کتیبه ها را معرفی کردند و تقاضای دریافت این کتیبه ها را به عنوان غرامت نمودند. در سال 1398 با همکاری موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو تعداد زیادی از این الواح هخامنشی به ایران بازگردانده شدند.
هر حکومتی که به خودکامگی پردازد و خود را مستحق سلطنتی ابدی بداند و رقیبی نشناسد سرانجام به فساد می گراید و پا به پای رشد فساد در سلطنت، پایه های قدرت آن حکومت، سست می شود و توان و محبوبیتش از دست می رود و آن گاه مانند پیکری بزرگ اما بی روح از پای در می آید. این قانون تاریخ بر هخامنشیان که خود را استثنایی در تاریخ سقوط خودکامگان می دیدند نیز جاری شد و گروهی بیگانه به ایران حمله کردند و سرانجام به تخت جمشید این مرکز مقدس و معبد اعظم هخامنشی پای گذاشتند و انقراض هخانشیان را رقم زدند.
هنوز سپیده دم بود که اسکندر با سپاه سواره خود به کنار رود “کر” رسید. بر آن رود، پلی زدند و به شهری رسیدند که تخت جمشید در آن قرار داشت. در این شهر، درباریان هخامنشی و شاید بزرگانی دیگر در آن جا برای خود و خانواده شان خانه هایی ساخته بودند تا به هنگام جشن هایی که در تخت جمشید برگزار می شد بتوانند با آسایش کامل در آن ها به سر برند. در کاوش های باستان شناسی اثری از شهری که در اطراف تخت جمشید و جود داشت و اسکندر به آن جا حمله کرده بود پیدا نشده است. طبیعی است که آن شهر در آن شرایط، جمعیت زیادی نداشت چون اشراف، بزرگان و خانواده های سلطنتی که درباره آن ها صحبت کردیم، ساکن دائمی آن شهر نبوده اند. نقل است که مقدونی ها و یونانی ها که یکسره با قتل و غارت و تجاوز از یونان به تخت جمشید رسیده بودند جایی پر ثروت تر از آن معبد (تخت جمشید) ندیده بودند.
محتملا بخش عظیمی از ثروت تخت جمشید هدایای متبرکی بود که هر سال به تخت جمشید آورده می شد و جزو اموال آن ها به شمار می آمد و به گنجینه سپرده می شد. نزدیک به ۲۰۰ سال، ظرف های نقره، ظرف های طلا، پارچه های زربفت و سیم بافت و دیگر اشیای گران بها در آن را گرد آمده بود. در پارسه گرد (پاسارگاد) که محل فرمانروایی کوروش بود نیز مقدار هنگفتی کالا در گنجینه وجود داشت. به هر حال اسکندر خواست این گنجینه را تماماً حمل کند و با خود به یونان ببرد و چون چهارپا به اندازه کافی وجود نداشت، دستور داد تا از بابل و شوش چهارپا آوردند. اسکندر تخت جمشید را به آتش کشید و در حالی که بنای مقدس می سوخت و ۲۰ هزار قاطر و پنج هزار شتر، گنجینه تخت جمشید را برای اسکندر حمل می کردند و می بردند. با این آتش سوزی و با رفتن این کاروان سلطنتی که از ۵۵۹ پیش از میلاد تا ۳۳۱ پیش از میلاد به طول انجامیده بود نیز در آتش سوخت و برای همیشه از بین رفت.
گفته می شود که اسکندر مقدونی پس از شکست دادن داریوش سوم هخامنشی و فتح ایران، ابتدا شوش را تصرف کرد و سپس به سوی قلب امپراطوری ایران یعنی پارسه (پرسپولیس) لشگر کشید و پس از شکست مقاومت پارسیان، تخت جمشید را به آتش کشید. عده ای که بر این عقیده اند این استدلال را دارند که علت آتش زده شدن تخت جمشید به دست اسکندر آن است که چند سال قبل از این مکان دستور حمله به یونان صادر شده است و خشایارشا در جریان حمله به یونان آکروپولیش را آتش می زند. و در حقیقت آتش زدن تخت جمشید یک اقدام انتقام جویانه بوده است. اما برخی روایتی دیگر را برای این اتفاق روایت می کنند. می گویند پس از فتح تخت جمشید، یونانیان در آن جشنی در آن برگزار کردند و در این جشن، معشوقه اسکندر در حالت مستی مشعلی که در دست داشته است را می اندازد و موجب آتش گرفتن کل بنا می شود. البته با توجه به فرهنگ زن ستیزی که سال ها در کل جهان وجود داشته است، احتمال دروغین بودن روایت دوم تقریبا قطعی است.
چرا که مدتی پس از به آتش کشیده شدن تخت جمشید، اسکندر از این اقدامش پشیمان می شود و حتی در این کاخ اقامت می گزیند. به همین دلیل تصمیم می گیرد آتش زدن تخت جمشید را گردن نگیرد و مقصر را فرد دیگری جلوه دهد. البته به آتش کشیده شدن تخت جمشید یک فایده نیز داشت. بسیاری از کتیبه های هخامنشی که بر روی خشت خام نوشته شده بودند، در این آتش سوزی پخته شدند. زمانی که گل خام خشک شده در کوره قرار بگیرد، سفالی می شود و سفال مقاومت بسیار بیشتری نسبت به گل دارد و همین آتش گرفتن تخت جمشید باعث شد تا این کتیبه ها تا به امروز سالم بمانند.
تخت جمشید یا (پرسپولیس، پارسه، پرسه پلیس، هزارستون، صدستون، یا چهل منار) تاکنون توسط گروه های مختلف از متخصصین خارجی و داخلی، مورد مطالعه و بررسی و اقدامات حفاظتی و مرمتی قرار گرفته و فرصت های بسیاری را در زمینه های باستان شناسی، حفاظت و مرمت تاریخی و هنری، علوم پایه و … در اختیار متخصصین مربوطه قرار داده و خود منشأ کشفیات بسیار بوده است. در حوزه فنی و اجرایی نیز، استادکاران و هنرمندان و پژوهشگران بسیار زیادی در این محوطه پرورش یافته و تجربه کسب کرده اند. پیش از ویرانی تخت جمشید، کاخ ها و عمارت های هخامنشیان به دلیل قرار داشتن در یکی از بهترین نقاط ایران در پای کوه رحمت یا مهر که میترا نیز خوانده می شد، بسیار خوش منظره بود و چشم انداز زیبایی به دره ها و جلگه های اطراف داشت.
داخل تخت جمشید محوطه ای شبیه به شهرک بود و حد فاصل بین کاخ ها را خیابان کشی کرده بودند. طراحی داخلی تخت جمشید با توجه به معیارهای مهندسی و معماری امروز بسیار پیشرفته بوده است و در تقسیم بندی محله های داخلی نظم و طراحی مدرن به چشم می خورد. کاخ های تخت جمشید کاربری های متفاوتی داشتند و از هرکدام از آن ها در مراسم و جشن های مختلفی استفاده می شد.
تخت جمشید نخستین بار در سال 1310 و در تاریخ بیست و چهارم شهریور ماه در فهرست آثار ملی ایران با شماره 20 به ثبت رسید و از جمله نخستین بناهای تاریخی و محوطه های باستانی ثبت شده در ایران است. همچنین در سال 1358 همزمان با سال 1979 میلادی تخت جمشید با شماره 114 به عنوان میراث جهانی به ثبت یونسکو رسید. طبق دیدگاه کمیسیون یونسکو تخت جمشید یک شاهکار بی نظیر که حاصل ابتکار و نبوغ انسان های دوران باستان است. این بنای بی همتای تاریخی اثری استثنائی است که فرهنگ و تمدن اقوام بسیاری را در خود جای داده است و از طریق آن می توان بسیاری یادگارهای کهن قرون و اعصار گذشته اقوامی را زنده کرد که اجداد ما بوده اند و اکنون ما بازماندگان نسل آن ها هستیم و نیز به اسرار اقوامی پی برد که اکنون دیگر زنده نیستند و تنها آثار آن ها بر جای مانده است.
اطلاعاتی که از بخش های مختلف و سایر کاخ های موجود در تخت جمشید به دست می آید سالیان سال است که مورد استفاده باستان شناسان در سراسر جهان قرار گرفته است و با همه این احوال، هنوز برای انجام کاوش بیشتر اطلاعات بسیار زیادی را در خود نهفته دارد که هنوز کشف نشده اند. هیچ جای جهان، اثری مشابه تخت جمشید که همان شکوه و عظمت را داشته باشد ولی به عنوان مکانی آیینی و صلح آمیز در میان همه ملل مورد استفاده قرار گرفته باشد، وجود ندارد. تخت جمشید در زمانی اوجش در حکومت هخامنشیان، پایتختی برای صلح و دوستی تمامی اقوام و ملت ها بوده است و برگزاری مراسم آیینی در فضای آن این امکان را به مردم فقیر و تهیدست آن زمان می داده است تا مورد اطعام و اکرام قرار بگیرند.
از آن جایی که در ساخت تخت جمشید از کارگرانی متعلق به سرزمین ها و اقوام مختلف استفاده شده است در آن می توانیم جلوه تمامی هنرهای آن زمان را ببینیم. در آغاز سال نو و عید نوروز، زمانی که نمایندگان اقوام و ملت های مختلف جهان به این کاخ که معبدی مقدس بوده است می آمدند نشانی از هنرهای بومی خود را در آن می توانستند ببینند. چرا که در این بنا هنر تمامی نقاط پاس داشته شده است.
از آن جایی که هر ساله تعداد زیادی از مردم از سراسر جهان برای بازدید از بنای شگفت انگیز پادشاهان هخامنشی به استان فارس سفر می کنند. به همین خاطر امکانات رفاهی و گردشگری در نزدیکی تخت جمشید به منظور رفاه هر چه بیشتر مسافران در نظر گرفته شده است. البته تعداد بسیار زیادی از بازدیدکنندگان از کیفیت این امکانات رضایت چندانی ندارند و بر این باورند که باید به منظور رفاه بیشتر گردشگران فضاهای مناسب تری محیا شود و این امکانات گردشگری در نزدیکی تخت جمشید در حد و شأن عظمت این محوطه باستانی نیست. چند سرویس بهداشتی، یک هتل به همراه کافه و رستوران، فروشگاه صنایع دستی، بوفه، پارکینگ و فضای سبز تنها امکانات موجود در اطراف این فضای تاریخی هستند.
تخت جمشید یکی از مشهورترین محوطه های باستانی جهان است که بین تمامی علاقمندان به تاریخ و گردشگری در جهان شناخته شده است. اما جالب است بدانید که در اطراف تخت جمشید حدود 150 اثر باستانی نیز وجود دارد که در ادامه یادداشت، به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم. برخی از این جاذبه ها که در کمترین فاصله با تخت جمشید قرار دارند متعلق به دوران هخامنشیان هستند که دیدن آن ها برای درک بهتر آن چه که در دوران پرشکوه و عظمت هخامنشی گذشته است به شدت توصیه می شود. جاذبه های گردشگری شیراز برای تمامی مردم جهان همواره محبوب بوده است.
نقش رستم محل دفن پادشاهان هخامنشی به غیر از کوروش بوده است. البته در نقش رستم علاوه بر آثار دوران هخامنشیان، آثاری از دوران عیلامیان و ساسانیان نیز بر جای مانده است. کتیبه های تاریخی نقش رستم شیراز اطلاعات تاریخی بسیار جامع و کاملی را به باستان شناسان داده است. همان طور که در بالا اشاره شد، تاریخ هخامنشیان برای مردمانی که در ادوار بعدی و پس از آن ها زندگی کردند به فراموشی سپرده شده بود و مردم ماجراهای اساطیری و داستان های شاهنامه را به عنوان وقایعی می دانستند که در محوطه های باستانی تخت جمشید و اطراف آن گذشته است. نقش رستم نیز از این قاعده استثناء نبود و مردم با دیدن نقوش پر هیبت شاهان هخامنشی بر سنگ های نقش رستم تصور می کردند که این آثار نشان دهنده نقوش رستم هستند و به همین علت آن جا را نقش رستم نامیدند. زرتشتیان اجساد مردگان خود را مستقیما دفن نمی کردند تا زمین آلوده نشود. پس از سپردن اجساد مردگان شان به پرندگان مردار خوار استخوان های آن ها را درون یک وسیله به نام استودان می گذاشتند و استودان را درون کوه ها جای گذاری می کردند. پادشاهان هخامنشی البته به غیر از کوروش، نیز از این سنت پیروی کرده اند و آرامگا های شان در کوه های نقش رستم است.
کوروش هخامنشی یک مجموعه وسیع از کاخ، تالار بارعام، چند آرامگاه که تفاوت اصلی شان با آرامگاه های نقش رستم در این است که جسد مردگان در آن به خاک سپرده شده است و … در پاسارگاد در کنار یک سروستان بزرگ بنا نهاد. پاسارگاد شیراز در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. آرامگاه کوروش کبیر نیز در مجموعه پاسارگاد واقع شده است. کوروش فرمان داده بوده که جسدش را بدون مومیایی و تابوت به خاک بسپارند تا اجزای بدنش، ذرات خاک ایران را تشکیل بدهد. سال ها مردم با دیدن آرامگاه کوروش تصور می کردند که این آرامگاه توسط دیوها و اجنه برای مادر حضرت سلیمان ساخته شده است. از طرفی زمانی که لشگر اعراب به ایران حمله کرده بودند هر آن چه را که می دیدند تخریب می کردند، برای جلوگیری از تخریب آن، این بنا را به یک روایت مذهبی (مادر حضرت سلیمان) نسبت دادند و به همین خاطر بین مردم مقبره کوروش در پاسارگاد تا مدت ها با نام مقبره مادر حضرت سلیمان مشهور بوده است.
همان طور که اشاره شد تعداد جاذبه های تاریخی شیراز بسیار زیاد است تا آن حد که وقت برای بازدید همه آن ها ممکن است کم بیاید و شاید باید از دیدن برخی از آن ها را اگر برای سفری چند روزه به شیراز آمده باشید ، چشم پوشی کنید. در حقیقت باید چند بنا را به صورت گزینشی انتخاب کرد. ما در این یادداشت به شما پیشنهاد می کنیم، اگر به تاریخ ایران علاقمندید پس از دیدن تخت جمشید و پاسارگاد سری هم به ارگ کریم خان بزنید. سال ها پس از هخامنشیان، در دوره زندیه، شیراز دوباره پایتخت ایران شد. نکته جالب آن است که کریم خان زند نیز همانند پادشاهان مشهور هخامنشی یکی از فرمانروایان محبوب تاریخ برای ایرانیان، بوده است. پس اگر به شیراز رفتید دیدن ارگ کریم خان را از دست ندهید.
بازدید از تخت جمشید و قدم زدن در این بنای با شکوه که یادگار بر جای مانده از با عظمت ترین امپراطوری ایران است، از جمله تجربیاتی است که هر ایرانی و یا به بیان بهتر هر انسان علاقمند به دانستن سرگذشت بشر باید در طول زندگی اش حداقل یک بار تجربه کند. همان طور که بهتر می دانید تخت جمشید در استان فارس در فاصله ده کیلومتری نقش رستم در حوالی مرودشت واقع شده است و حدود 60 کیلومتر با شهر زیبا و تاریخی شیراز فاصله دارد. اگر می خواهید از تهران به سوی تخت جمشید بروید حدود هشتصد کیلومتر با این محوطه باستانی فاصله دارید و برای رسیدن به آن از سمت تهران ابتدا به پاسارگاد و سپس به باغ سنگی مقدس پادشاهان هخامنشی خواهید رسید. اگر از شیراز بخواهید به تخت جمشید بروید یک مسیر در دسترس در پیش روی شما قرار دارد و به راحتی می توانید این راه را طی کنید تا به دیدن این کاخ تاریخی و اسرارآمیز برسید.
آدرس تخت جمشید: استان فارس، شیراز، شمال شهرستان مرودشت، روستای زنگی آباد، محوطه باستانی تخت جمشید
مسیر دسترسی تخت جمشید با خودروی شخصی: اگر قصد دارید با خودروی شخصی از شیراز به سمت تخت جمشید بروید و از آن بازدید به عمل بیاورید باید از طریق جاده کمربندی به سمت مرودشت برانید و مسیری 60 کیلومتری را در محور شیراز به اصفهان بپیمایید تا به تخت جمشید برسید.
مسیر دسترسی به تخت جمشید از طریق وسایل حمل و نقل عمومی: در ترمینال کاراندیش شیراز و نیز در ایستگاه پارک سوار مرودشت مینی بوس ها و تاکسی هایی وجود دارند که ویژه رساندن گردشگرانی اند که قصد بازدید از تخت جمشید را دارند.
محوطه باستانی تخت جمشید در منطقه ای واقع شده که آب و هوای گرم، خشک و بیابانی دارد به همین خاطر هوای آن در فصل تابستان بسیار گرم، خشک و سوزان است. البته با توجه به این که در خارج از شهر شیراز قرار دارد نسبت به دمای هوای شیراز تا حدودی خنک تر است. اگر از جمله افرادی هستید که گرمای هوا اذیت تان می کند بهتر است تابستان را برای سفر به استان فراس و بازدید از تخت جمشید و محوطه های باستای اطراف آن انتخاب نکنید. اما در دو فصل بهار و پاییز، هوای این محوطه بسیار مطبوع و دلنشین است و به همین خاطر گردش در آن بسیار دلچسب و خاطره انگیز خواهد بود. البته ناگفته نماند حجم خاک در این محوطه باستانی بسیار زیاد است و بنابراین در هوای برفی و بارانی احتمال گل آلود شدن محیط بسیار زیاد است و همین مساله تردد را سخت می کند.
ناگفته نماند که برای گردشگران حرفه ای گرمای شدید هوا و یا صعب العبور شدن مسیر رفت و آمد به علت بارندگی از جمله مسائل بازدارنده و یا منصرف کننده از تصمیم برای بازدید تخت جمشید نیست و آن دسته از افراد حتی در تابستان های داغ و نیز هوای برفی و بارانی حاضرند به این محوطه باستانی بیایند و با بازدید از آن به سوالات ذهنی شان پاسخ دهند و بر دانش شان بیفزایند و از گردش در آن فضا لذت ببرند. ولی در هر حال برای عموم مردم بهترین زمان بازدید از تخت جمشید در دو فصل بهار و پاییز آن هم در زمانی که بارندگی نباشد است.
گردشگرانی که قصد بازدید از تخت جمشید را دارند در دو فصل بهار و تابستان، همه روزه از ساعت 8:30 دقیقه صبح تا 19:30 دقیقه می توانند به بازدید از تخت جمشید بروند و در نیمه دوم سال از ساعت 8:30 تا 17:30 امکان بازدید از این محوطه تاریخی را دارند. البته بهتر است برای بازدید از این بنای عظیم تاریخی در ساعاتی حضور یافت که هوا روشن باشد تا جزئیات نقوش و موتیف ها و نیز کلیت و عظمت این بنای شگفت انگیز را بتوان واضح تر دید. برای بازدید از این بخش از تاریخ پرافتخار کشورمان بهتر است زمان به اندازه کافی بگذارید تا همه جای آن را با دقت ببینید و از آن لذت ببرید.
قیمت بلیت تخت جمشید: برای بازدیدکنندگان ایرانی قیمت بلیت تخت جمشید پنج هزار تومان و برای بازدیدگان خارجی هزینه ورودی تخت جمشید پنجاه هزار تومان است.
در ایام تعطیلات سال به غیر از آن دسته از تعطیلات که مرتبط با عزاداری های مذهبی اند، امکان بازدید از این بنای تاریخی وجود دارد. یعنی در تعطیلات عید نوروز، جمعه ها، تعطیلاتی که مربط با جشن ها و یا اعیاد مذهبی هستند نیز مانند روزهای غیر تعطیل می توانید به بازدید از تخت جمشید بروید. روزهای تعطیلی تخت جمشید عبارتند از تاسوعا و عاشورای حسینی، شهادت امام علی (ع) در روز 21 ماه رمضان، بیست و هشتم ماه صفر،25 شوال سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) و 14 خردادماه.
اگر قصد بازدید از تخت جمشید را دارید قطعا از جمله علاقمندان به آثار تاریخی و باستانی هستید و بنابراین کاملا قابل حدس است که علاوه بر دیدن تخت جمشید از دیدن سایر بناهای تاریخی موجود در شیراز، مرودشت و شهرهای اطراف آن، لذت خواهید برد. به همین خاطر اقامت شما قطعا بیشتر از یک نیمه روز به طول خواهد انجامید و برای دیدن حتی تعدادی محدود از آثار تاریخی استان فارس نیاز دارید که چند روزی را در این شهر اقامت بگزینید و به همین خاطر نیاز به اقامتگاهی دارید که در آن هم از رفاه و آرامش لازم برخوردار باشید و هم از قیمت مناسبی برخوردار باشد. البته یک نکته مهم دیگر در رابطه با اجاره سوئیت و ویلا در استان فارس آن است که از طریق موسسه ای معتبر و شناخته شده و دارای تضمین این کار انجام شود. لوکس ویلا یکی از معتبرترین مراکز رزرو و اجاره سوئیت و ویلا است که شما می توانید برای اجاره سوئیت و ویلا در استان فارس به آن مراجعه نمایید. البته به راحتی و با اطمینان خاطر می توانید تمامی مراحل رزرو و اجاره را اینترنتی انجام دهید. به این صورت که با جست و جو در سایت لوکس ویلا این کار به آسانی امکان پذیر است.
تخت جمشید در ۱۱ کیلومتری شمال شرقی شهر مرودشت و ۷۰ کیلومتری شمال شرقی شیراز در استان فارس واقع شده است.
از دوران سلطنت داریوش اول ساخت بناهای تخت جمشید آغاز گردید و تا پایان سلسله هخامنشیان ادامه داشت.
قدمت تخت جمشید به 2 هزار و 500 سال گذشته بازمی گردد.
مساحت کل بناهای تخت جمشید به 125 هزار متر مربع می رسد.
استان فارس، شیراز، شمال شهرستان مرودشت، روستای زنگی آباد، محوطه باستانی تخت جمشید
۵/۰۰۰ تومان
ساعات بازدید از این جاذبه
شنبه
8:30 الی 19:30یکشنبه
8:30 الی 19:30دوشنبه
8:30 الی 19:30سهشنبه
8:30 الی 19:30چهارشنبه
8:30 الی 19:30پنجشنبه
8:30 الی 19:30جمعه
8:30 الی 19:30