مسجد سنگی داراب
بر طبق کاوش های انجام گرفته بر روی مسجد سنگی داراب داراب داراب، این بنا بر روی یک آتشکده ساسانی ایالت پارس با نام آتشکده آذرخش ساخته شده است و بسیاری از مردم با وجود تغییر کاربری این […]
مدت زمان خواندن این مطلب : 8 دقیقه
بر طبق کاوش های انجام گرفته بر روی مسجد سنگی داراب داراب داراب، این بنا بر روی یک آتشکده ساسانی ایالت پارس با نام آتشکده آذرخش ساخته شده است و بسیاری از مردم با وجود تغییر کاربری این […]
داراب یکی از شهرستان های زیبا و خرم استان فارس می باشد. مرکز شهرستان داراب، شهر داراب است. این شهر گرمسیری، قدمت تاریخی بسیار زیادی دارد. اگرچه در روزگار کنونی، با برخی از محرومیت ها همراه شده ولی در گذشته یکی از شهرهای مهم ایران در ادوار مختلف تاریخ بوده است. در این یادداشت فراز و نشیب های باشکوه و کمتر گفته شده در خصوص این شهر بیان می شود. با لوکس ویلا همراه باشید.
شهر داراب در جنوب شرقی استان فارس واقع شده و با فسا و جهرمو زرین دشت، همسایه است. شهر حاجی آباد در استان هرمزگان با شهر زیبای داراب، مرز مشترک دارد. این شهر به لحاظ جمعیتی هفتمین شهر استان فارس به حساب می آید. کشت مرکبات به خصوص پرتغال نقش به سزایی در اقتصاد این شهر دارد. نقشه خاص و گرد شهر داراب یکی دیگر از ویژگی های خاص و منحصر به فرد آن است. فردوسی در اشعارش در شاهنامه از این شهر که در آن زمان بسیار مهم بود، یاد کرده است.
داراب در دوره های گذشته با نام های دارابگرد و یا دارابجرد شناخته می شده و قدمتی به اندازه تاریخ تمدن بشر دارد. در حقیقت باید داراب را یکی از کهن ترین شهرهای ایران و جهان دانست. این شهر در دوران هخامنشی و ساسانیان به شدت مورد اهمیت واقع شده بوده است. داراب در دوران ساسانیان در اختیار شاهزادگان و درباریان ساسانی بوده و یکی از ضرابخانه های مهم تاریخ را در خود جای داده است. این شهر در سال 23 پس از هجرت پیامبر اسلام به مدینه، پس از هجوم اعراب به ایران تحت فرمان حاکمان عرب در می آید.
همان طور که اشاره شد این شهر دارای قدمت تاریخی بسیار زیادی است. نام این شهر از نام داریوش دوم (داراب) گرفته شده است. هرچند که روایت های دیگری هم در رابطه با علت نامگذاری شهر داراب وجود دارد. طبق گفته اساتید زبان های باستان، نام داریوش در زمان هخامنشیان به صورت دارا تلفظ می شده و داریوش به خاطر دستور زبان فارسی هخامنشی، “ش” سوم شخص دارد. زیرا در کتیبه های خط میخی هخامنشی، سخنان داریوش به نقل از وی توسط سنگ تراشان نوشته می شد. همانطور که بسیاری از شما دوستان همراه لوکس ویلا می دانید در ابتدای کتیبه های نوشته می شده: “داریوش شاه گوید” در حقیقت ش در انتهای اسم داریوش، ضمیر سوم شخص است که در دستور زبان پارسی هخامنشی به انتهای اسم اضافه می شد. بنابراین محتمل ترین حدس در خصوص نام شهر داراب نام داریوش دوم است. البته در ادامه این یادداشت، توضیحاتی در خصوص تاریخچه این شهر داده می شود که درخور توجه می باشد.
بر طبق روایتی دیگر، برخی نام داراب را به خاطر دو حرف آخر آن “آب”ّ، به معنای پرورنده آب و جایی که در آن آب فراوان وجود دارد می دانند. زیرا در گذشته روخانه ها و چشمه ساران بسیار زیادی در آنجا وجود داشته است. از دیدگاه برخی از مورخان، نام داراب در ابتدا، دارابگرد که در تلفظ عربی تبدیل به داراب جرد شده بوده و به این خاطر این نام را بر آن نهاده اند که این شهر توسط داراب پسر بهمن و نوه اسفندیار که یکی از پادشاهان سلسله کیانی بوده بنا شده است.
البته از آنجایی که سلسله کیانی وجود نداشته در تاریخ ایران، در نهایت طبق این روایت، ساخت دارابگرد را نیز باید به همان داریوش هخامنشی نسبت داد. البته در مورد پسوند گرد نیز باز هم بین صاحبنظران اختلاف دیدگاه وجود دارد. پسوند “گرد” به معنای شهر است و از طرفی دیگری به خاطر گرد بودن شکل کلی پلن شهر داراب، برخی می پندارند که این پسوند “گرد” به معنای مدور می باشد. فردوسی در مورد داراب چنین سروده است:
چو دیوار شهر اندر آورد گرد
ورا نام کردند دارابگرد
شهر داراب دارای 6541 کیلومتر مربع وسعت می باشد که معادل کمتر از 6 درصد از مساحت استان فارس را در برمی گیرد. این شهر تاریخی در ارتفاع 1188 متری سطح دریا قرار دارد. داراب در انتهای جنوبی رشته کوه زاگرس واقع شده و این رشته کوه در جهات شمال غربی به جنوب شرقی داراب قرار دارند. این بخش از رشته کوه زاگراس به کوه های مکران و سیرجان می رسد. قسمت شمالی شهر، کوه داراب و در جنوب غربی کوه بیزدان قرار دارد. اما در کل بخش عمده مساحت این شهر در نقاط گرمسیری و کم بارش واقع شده است. چشمه سارها و کوه هایی که خاک این دیار را پر برکت می کنند متعلق به ناحیه کوهستانی اند. فاصله این شهر با شیراز حدود 3 ساعت و سی دقیقه است.
آب و هوای شهر داراب، مانند بسیاری از مناطق اطراف آن گرمسیری است. این شهر در جنوب استان فارس و هم مرز با استان هرمزگان می باشد و به همین خاطر آب و هوایی بسیار نزدیک به مناطق جنوبی کشور دارد. البته ناگفته نماند که بخشی از داراب که به رشته کوه های زاگرس نزدیک است، آب و هوایی کوهستانی و نسبتا سرد دارد و در زمستان نیز بر خلاف سایر نقاط داراب مردمانش می توانند شاهد بارش برف باشند. در سایر نقاط داراب تنها باران می بارد و خبری از برف نمی باشد. میزان بارش باران نیز در طول سال، بیشتر 350 میلی لیتر نخواهد بود. شغل اکثر دارابی ها کشاورزی است و بیشترین میوه ای که در این شهر کشت می شود پرتغال است. مرکبات شهر داراب دارای شهرت بسیار زیادی در ایران و سایر نقاط منطقه خلیج فارس می باشد. انار لایزنگان شهر داراب و پرتغالش به خارج از کشور نیز صادر می شود. شهر داراب یک چهارم گل محمدی جهان را تولید می کند. عطر و بوی گل های محمدی این شهر زیبا هوش سر هر فردی می برد و حال هر فرد غمگینی را خوب می کند.
از نظر جغرافی دانان شهر داراب دارای آب و هوای گرم و نیمه خشک می باشد و به لحاظ طبیعی دارای دو بخش دشت و کوهستانی است. همین مساله باعث می شود که دو نوع آب و هوا برای این شهر تعریف شود.
شهرستان داراب بر طبق تقسیمات مصوب کشوری دارای دو ناحیه شهری (داراب و جنت شهر) و سه بخش روستایی (فرگ، روستاق و مرکزی) و دوازده دهستان است. شهر داراب سه مرکز دانشگاهی پیام نور، آزاد اسلامی و کشاورزی و منابع طبیعی دارد. امکانات رفاهی این شهر در کل، محدود است و نیاز به مراکز آموزشی و تفریحی بیشتر در آنجا احساس می شود. همانطور که در مورد محوطه های باستانی داراب مسئولان بی مهر و کم لطف بوده اند در خصوص امکانات رفاهی این شهر نیز این اتفاق تکرار شده است. جا دارد که در این خصوص، کمی توجه بیشتری به عمل بیاید و محرومیت های این منطقه رفع شود. جاذبه های باستانی و توریستی این شهر می تواند رفاه مردم آن را افزایش دهد.
در سده های گذشته (قرون اول اسلامی) مورخین، نویسندگان و شاعران اطلاع دقیقی از سلسله های پیش از اسلام نداشتند و بنا بر توافقی بین خودشان سلسله ها را طبق اساطیر با نام های دیگری می شناختند که در تاریخ وجود نداشته اما شباهت زیادی با سلسله های واقعی داشته اند. برخی از این سلسله ها عبارتند از کیانی، پیشدادیان کیدادیان و … . اساسا نام سلسله های ایرانی پیش از اسلام (عیلامیان، مادها، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان)، پس از انجام کاوش های باستان شناسی برای عموم مردم شناخته شد. بر اساس تصور مورخین سده های نخستین پس از اسلام از جمله طبری، یعقوبی، حمزه اصفهانی، مسعودی و … شهر داراب توسط داراب پسر بهمن پسر اسفندیار، هشتمین پادشاه کیانی ساخته شده است.
داراب در ادبیات ملی ما با نام دارابگرد که نام قدیمی آن است شناخته می شود. البته آنکس که جالب تر و شیواتر داستان ایجاد دارابگرد را نقل کرده، فردوسی بزرگ است. فردوسی با توجه به آنچه که از اساطیر ایران باستان برجای مانده است، بهمن، یکی از پادشاهان سلسله کیانی با همای دختر خود ازدواج می کند. زمانی که بهمن به حال مرگ می افتد، تاج و تخت سلطنتش را به همای که در آن زمان باردار بود می سپارد. او وصیت کرد که فرزند همای ولیعهد باشد و پس از آنکه بزرگ شد به پادشاهی برسد. فرقی نمی کرد که این فرزند دختر باشد و یا پسر، به هر حال آن فرزند می بایست وارث تاج و تخت بهمن شود.
همای نیز پس از آنکه فرزندش به دنیا آمد از ترس آن که تاج و تخت سلطنتش را از دست ندهد، فرزندش را به همراه مقادیری طلا و نقره درون صندوقچه ای نهاد و به رود انداخت. زن و مردی آن فرزند را از رود گرفتند و به فرزندی پذیرفتند و نام او را داراب نهادند. داراب جوانی تنومند و دلاور شد. او دریافت که پدر و مادر واقعی اش افراد دیگری هستند و به دنبال اصل و نصب حقیقی اش رفت و پی برد که پدرش بهمن یکی از پادشاهان ایران زمین بوده است. او با دلاوری و دلیری خود نظر مادرش همای که آن زمان پادشاه ایران بود را جلب کرد. همای با دقت بیشتر پی برد که داراب فرزندش است.همای از داراب عذرخواهی و از کاری که با او نموده ابراز پشیمانی کرد و او را به پادشاهی رساند و به تمامی ارتش و سپاهش دستور اطاعت بی چون و چرا از داراب را داد. داراب در ایالت پارس، شهری ساخت و آن را دارابگرد نامید. او دوازده سال حکومت کرد و پس از دوازده سال، پسرش دارا به حکومت رسید.
بفرمود کز روم و وز هندوان بیارند کارآزموده گوان
بجویند زان آب دریا دری رسانند رودی به هر کشوری
چو بگشاد داننده از آب بند یکی شهر فرمود بس سودمند
چو دیوار شهر اندرآورد گرد ورا نام کردند دارابگرد
از سوی دیگر برخی دارابگرد را شکل تغییر یافته داراب کرد می دانند و این معنی را برای آن بر می شمرند: شهری که دارا (داریوش) آن را بنا کرد. نام شهر داراب در گذشته دارابگرد به معنای محلی که داریوش از آن گذر کرده، بوده است. داراب یکی ازکهن ترین شهرهای ایران می باشد و قدمت آن به شش هزار سال پیش و دوره ای موسوم به دوره تولید سفال نخودی باز می گردد. سفال نخودی، سفالی بوده است که دمای پخت آن بالا بوده و علت نامیدن یک دوره زمانی به نام سفال نخودی، آن بوده که در آن زمان برای اولین بار بشر موفق به پخت سفال در دمای بسیار بالا شده بود. هر چه دمای پخت بالاتر رود، رنگ سفال روشن تر می شود. قدمت تمدن داراب با تمدن سیلک 2 کاشان همزمان بوده و آثار آن را می توان در تپه های باستانی مادوان و خسویه دیده می شوند. این تپه ها آثار زیستی و تمدنی دوران ماقبل تاریخ را در خود دارند. نام این دو تپه در گویش محلی خسو و ماداون می باشد.
پس از تمدن های تپه های خسویه و ماداوان، بقایای تاریخی به دست آمده از داراب متعلق به دوره هخامنشیان است که از این نقطه تاریخ نام این شهر به دارابگرد تغییر یافت. شهر باستانی دارابگرد در 7 کیلومتری جنوب شهر داراب امروزی قرار دارد. اما با بررسی آثار به دست آمده از این تمدن کهن می توان دریافت که اوج شکوه و گسترش داراب به دوران ساسانیان باز می گردد. آثار درخشان بسیار زیادی از تمدن این شهر در دوران ساسانیان به دست آمده که از جمله آن ها می توان به نقش شاپور، ضرابخانه بزرگ ساسانیان، قلعه نوایگان و … اشاره کرد. البته ضرابخانه بزرگ دارابگرد در دوران اسلامی و پس از انقراض ساسانیان نیز همچنان فعال باقی ماند. در گویش محلی به قلعه دارابگرد نواگون می گویند. زمانی که اردشیر بابکان به آخرین پادشاه اشکانی که پدرهمسرش نیز بود خیانت می کند و بر شهر دارابگرد تسلط می یابد، سلسله ساسانیان را بنا می نهد این شهر را به عنوان نخستین مقر ساسانیان بر می گزیند. رومان گریشمان، باستان شناس و ایران شناس فرانسوی اما معتقد است که داراب در زمان اشکانیان ساخته شده و به تقلید از پادگان های نظامی شهرهای آشوریان به پلن دایره ای دارد. زیرا پلن دایره ای کمک بیشتری به محافظت از شهر می کند. با توجه به اینکه اساسا آشوریان سال ها پیش منقرض شده بودند و اشکانیان نیز از وجود آن ها بی خبر بوده اند، نمی توان این نظریه را به طور قطع تایید کرد.
طبق آنچه که از تحقیقات باستان شناسی به دست آمده، شهر داراب و مناطق اطراف آن یکی از زیستگاه های انسان در دوران پیش از تاریخ بوده است. در حاشیه دشت داراب، آثار تمدن های پیشاتاریخی متعلق به هشت هزار سال پیش (شش هزار سال پیش از میلاد مسیح) کشف شده است. این بخش از تاریخ داراب هم زمان با تمدن های سیلک دو کاشان، باکون شیراز(حوالی تخت جمشید)، شهر سوخته سیستان و بلوچستان، تپه حصار دامغان و نیز شهداد کرمان بوده است.
چند تل و تپه در غرب و جنوب داراب وجود دارند که تاکنون مورد واکاوی قرار نگرفته اند و این احتمال می رود که در صورت انجام پژوهش های باستان شناسی و حفاری بر روی آن ها تمدن عظیمی کشف شود که به عنوان یکی از کهن ترین تمدن های بشر به شهرت جهانی برسد و بتواند سالانه میلیون ها توریست را به خاک ایران برای دیدن این دیار بکشاند. در نزدیکی محلی موسوم به چشمه آب در حاشیه شمالی دشت داراب، آثاری از سکونت گاه های دوران پیشاتاریخی به دست آمده که با توجه به بررسی های انجام شده بر روی سفالینه ها و بناهای آن می توان حدس زد که آنجا یک منطقه مسکونی امیرنشین و احتمالا بر روی سنگ واقع بوده است.
پس از مرگ پیش پش هخامنشی، قلمرو او بین دو فرزندش کوروش (پدربزرگ کوروش کبیر) و آریامنه تقسیم شد. آریامنه بر مناطق شرقی ایالت پارس تا مرزهای شمالی آن حکومت می کرد. ولایت دارابگرد در زمان آریامنه تحت حکومت وی و آباد بوده است. از آن جایی که این منطقه دارای دشت های وسیع و حاصلخیز بوده و نیز مراتع خوبی برای اسکان داشته در نزد مردمان آن دوران بسیار محبوب بوده است. آرشام پسر آریامنه پس از کوروش به حکومت رسید. او نیز از دارابگرد به عنوان منطقه ای مسکونی و آباد محافظت کرد.
کوروش کبیر بر ضد پدربزرگش آستیاگ، پادشاه ماه که مردم از ظلم و ستمش به تنگ آمده بودند قیام کرد و به صد و پنجاه سال حکومت مادها در ایران پایان بخشید. اما از آنجایی که قصد انتقام گیری و کشتن اقوام ماد و خاندان پادشاهی را نداشت، آن ها را به دارابگرد، تبعید نمود. کوروش به این علت دارابگرد را انتخاب کرد که فاصله کمی با سرزمین اصلی مادها داشت و از سوی دیگر دارای امنیت کافی هم بود. در ضلع غربی دارابگرد، رشته کوهی منشعب از رشته کوه زاگرس با نام مادوان وجود دارد که به معنای نگهدارنده مادها می باشد. در کاوش های جدید یک زیرستون، مشابه زیرستون های تخت جمشید به دست آمده که این احتمال را تقویت می کند که در آن محل کاخی وجود داشته است. البته ظرافت حجاری آن بسیار کمتر از ستون های تخت جمشید است. همین امر نشان از آن دارد که در آن دوران هنوز معماری در حد زمان ساخت جمشید، پیشرفت نکرده بود ولی اسلوب معماری هخامنشی در آن زمان در حال شکل گیری بوده است و باعث شده چنین ستونی ساخته شود. در مورد اینکه چه کسی در آن کاخِ احتمالی، زندگی می کرده هنوز نظر قطعی وجود ندارد. اما به هر حال، شکوه کاخ پاسارگاد را نداشته است.
همانطور که اشاره شد در ادبیات پارسی هخامنشی، نام دارا معادل داریوش در فارسی امروزی است. پس از بررسی ویژگی هایی که مورخین سده های نخستین اسلامی برای داراب پادشاه کیانی برشمرده اند می توان به این نتیجه رسید، که داراب احتمالا همان داریوش بزرگ باشد. زیرا خصوصیاتی یکسان دارند. در ادامه چند نمونه از نوشته های مورخین سده های نخستین پس از ورود اسلام به ایران را که در خصوص داراب نوشته شده است، با هم بررسی می کنیم.
داراب، نخستین پادشاهی بوده است که راه های چاپاری را بنیاد نهاد و بیشتر شاهان برای او خراج می فرستادند.
داراب شاه در کشور نظم و ترتیب به وجود آورد دیوان برید را او ابتدا بنیاد نهاد و به همه ممالک اصحاب اخبار گماشت و جز مردم دانا و عاقل نگماشت.
داراب پادشاهی کریم الطبع و عدل گستر بود.
داراب عمارت و ابنیه بسیار ساخت.
طبق این نوشته ها داراب نخستین فردی بوده است که جاده برای چاپارها ساخت و شهرها را آباد کرد و مناسب دیوانی را فراهم کرد و با مردم به عدالت رفتار می کرد. تمامی این خصوصیات بر طبق گواهی تاریخ، منسوب به داریوش بزرگ هستند. با توجه به این توصیفات می توان این دیدگاه را مطرح کرد که ایده و فرمان ساخت شهر داراب با پلنی دایره ای و مدور را داده بوده است. اطلاعات چندانی در خصوص وضعیت سیاسی و اجتماعی داراب در دوران پادشاهی داریوش بزرگ در دست نیست. تنها کتیبه های که در دوران هخامنشیان به نام ایالات و شهرهای دیگر ایران و امپراطوری پارس اشاره می کند، کتیبه بیستون است. اکثر شهرهایی که نامشان در کتیبه آمده است پس از دوران هخامنشیان از میان رفته اند. نامی که در کتیبه بیستون آمده و احتمالا اشاره به داراب دارد پرگ است. زیرا کلمه فرج که معرب کلمه پارسی پرگ است نام برخی از نواحی قدیمی داراب می باشد. البته در مورد این نظریه نیز قطعیتی وجود ندارد و تنها یک احتمال ولی یک احتمال بسیار قوی می باشد و باید در مورد آن به طور جدی تحقیق و پژوهش صورت بگیرد تا صحت و یا عدم صحت آن تشخیص داده شود. هرچند که به احتمال 90 درصد در خصوص آن احتمال درستی وجود دارد.
پس از سقوط هخامنشیان و تسخیر کشور به دست یونانیان و آغاز حکومت سلوکیان، داراب اعتبار خود را از دست می دهد و نفوذش در سرنوشت کشور کاهش می یابد. پس از آتش زده شدن تخت جمشید توسط اسکندر مقدونی و ویرانی کاخ پارسه، در همسایگی آن شهری به نام استخر بنا نهاده می شود و مدتی بعد تبدیل به یکی از پایتخت های امپراطوری شاهنشاهی اشکانیان می شود. در زمان حکومت اسکند مقدونی، نظم گیری کشور مدت زمان طولانی به وقفه می افتد ولی با این وجود، در ساختار اجتماعی ایران، هویت ملی و ایرانی حفظ شده بود.
در حقیقت باید گفت که ایالت پارس هیچ گاه تحت حکومت سلوکیان به طور کامل قرار نگرفت و داراب نیز از این قاعده مستثنی نبود. سکه های ضرب شده در آن دوران نشان می دهد که مردمان آن سرزمین پیرو آئین مهرپرستی بوده اند. خطر سیر لشکرکشی اسکندر به این صورت بوده که پس از بازگشت از هندوستان از راه داراب (داربگرد) به پاسارگاد بازگشته است. این نشان می دهد که داراب در زمان حکومت سلوکیان به دلیل لشکرکشی های اسکندر دچار آسیب های فراوان شده است ولی در عین حال همچنان تحت حکومت حکام پارس بوده و زیر یوغ اسکندر نرفته است.
سلوکیان حدود پنجاه سال به طور بی نظم و افسارگسیخته بر برخی از نقاط ایران تسلط یافته بودند، اما پس از به قدرت رسیدن اشکانیان، یکی دیگر از اقوام آریایی و ایرانی به حکومت می رسند و نظمی دوباره در قالب حکومتی شاهنشاهی به امپراطوری ایران می بخشند و حدود پنج قرن بر کشور، حکومت می کنند و کشور را تسلیم هیچ قوم مهاجم و بیگانه ای نمی کنند. اساسا از دارابگرد در دوران حکومت اشکانیان اطلاع چندانی در دست نیست اما تعدادی سکه که به پادشاهان محلی آن دیار تعلق داشته، به دست آمده که با توجه به آن ها برخی از مورخین چنین استنباط کرده اند که یک حکومت نیمه مستقل که در امور داخلی حالت خودمختار داشته بر آن ولایت، حکم فرما بوده است.
رومان گیرشمان باستان شناس و ایران شناس فرانسوی اما دیدگاهی کاملا متفاوت درباره آنچه که تاکنون نوشته شده است دارد. او معتقد است که داراب را اشکانیان بنا نهاده اند و پارتیان (اشکانیان) را بانیان بزرگ شهرها می داند. نکته ای که در این دیدگاه گیرشمان تردید ایجاد می کند آن است که دارابگرد در منطقه ای بوده که اشکانیان تسلط کاملی بر روی آن نداشته اند و آثار و بقایای سبک هنر معماری اشکانیان در ایالت فارس و دارابگرد و اطراف آن دیده نمی شود. مدور و گرد بودن نقشه این شهر باستانی نیز دلیل دیگری برای رد نظریه گیرشمان می باشد. ساختن شهرها با نقشه مدور، پلنی است که در سبک معماری هخامنشیان و ساسانیان بسیار زیاد دیده می شود و به همین خاطر نمی توان ساخت دارابگرد را به اشکانیان نسبت داد.
در هر حال باید گفت که دارابگرد در زمان اشکانیان شهری آباد ولی کم اهمیت به لحاظ سیاسی در حکومت اشکانیان بوده است. حکومت اشکانیان حالتی فدرالی داشته و هر ایالت، قوانینی متفاوت از ایالت دیگر داشته است. قطعا در مورد داراب به عنوان مرکزی که در دوران هخامنشیان از قدرت زیادی برخوردار بوده است، نیز این قضیه بیشتر از سایر ایالات صدق می کند. همانطور که اشاره شد، سکه هایی از این ایالت به دست آمده و نقش حکامی که بر روی آن ها ضرب شده به طور دقیق تر و مستندتری این قضیه را تایید می کند. کلمه شاهنشاهی را بیشتر هر امپراطوری دیگری برای اشکانیان می توان به کار برد، زیرا این حکومت یک پادشاه اصلی داشته و هر ایالت پادشاهی جداگانه با قوانینی متفاوت داشته که تحت حکومت پادشاه اصلی بوده است.
ساسانیان از ایالت پارس، برخاسته بودند و حکومتی را ایجاد کردند که متکی بر دین بود و در نهایت منجر به سخت گیری افراطی در دین و ایجاد جامعه طبقاتی شد و به دست اعراب از هم فروپاشید. ساسانیان خود را از نسل هخامنشیان می دانستند و توانستند حالت فدرالی (ملوک الطوایفی) که اشکانیان ایجاد کرده بودند را از بین ببرند و حکومتی یکپارچه را ایجاد نمودند. اردشیر بنیان گذار حکومت ساسانیان بود. ساسان، جد اردشیر،ریاست معبد آناهیتا که مقام بسیار بالایی بود را بر عهده داشت. او پس از ازدواج با دختر یکی از حکام ایالت فارس، قدرت خود را افزایش داد و در نهایت بر ضد پدر همسرش کودتا کرد و قدرت را در دست گرفت. بابک فرزند ساسان پس از پدرش به حکومت رسید و پس از او نوبت به اردشیر رسید. اردشیر با دختر اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی ازدواج کرد و با سه نبرد علیه او، به حکومت اشکانیان پایان بخشید و حکومت ساسانیان را به عنوان حکومتی که وارث هخامنشیان است بنیاد نهاد. هم اردشیر و هم ساسان با توطئه علیه پدر همسرشان به قدرت دست یافتند.
اردشیر در ابتدا حاکم دارابگرد شد و در آن مدت پایه و اساس حکومت ساسانیان را بنیان نهاد.اردشیر برای به دست گرفتن حکومت، جنگ هایی در سرزمین دارابگرد به راه انداخت و در این جنگ ها پیروز میدان شد. او در نخستین نبرد خود در داراب (دارابگرد) موفق شد که بر پادشاهی که نامش فاسین بود، غلبه کند. سپس به جنگ با منوچهر پرداخت و او را نیز شکست داد.او به شهری به نام لویر رفت و دارا پادشاه آن را کشت. اردشیر با انجام این جنگ ها در دارابگرد، موفقیت های بزرگی به دست آورد که او را در راه رساندن به هدف اصلی اش یاری نمودند. در اوایل عصر ساسانیان، ایالت فارس، سه ناحیه مهم داشته است که عبارت بودند از: استخر، بیضا (نسا) و دارابگرد (داراب).
در زمان اردشیر در درابگرد، آبادانی های فراوانی انجام پذیرفت. اما پس از تاجگذاری اردشیر و انتقال پایتخت به تیسفون، در مورد اوضاع این ولایت اطلاع چندانی در دست نیست. ظاهرا داراب به عنوان مرکز دارابگرد انتخاب شده و جایگاهش را به عنوان یکی از دارندگان پنج آتشکده برتر حفظ نموده است. این ناحیه پس از خروج اردشیر در اختیار دربار و شاهزادگان ساسانی بود و اداره آن نیز توسط آن ها صورت می گرفت. حتی خسروپرویز نیز حکومت دارابگرد را به شاهپور که یکی از شاهزادگان ساسانی بود، سپرد.
فردوسی طوسی در خصوص این وقایع چنین سروده است:
نبشتند منشور ایرانیان برسم بزرگان و فرخ مهان
خراسان سراسر به گستهم داد بفرمود تا نو کند رسم و داد
چو بر کام او گشت گردنده چرخ ببخشید داراب گرد و استخر
بفرمود تا سوی شاپور برد پرستنده و خلعت او را سپرد
حکومت دارابگرد در دوران یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، برعهده همسر دخترش بوده است و به همین خاطر چند آتشکده مهم ساسانیان در اطراف این ناحیه بنا نهاده شد. مهمترین آتشکده فارس که دارنده یکی از سه آتش جاویدان پیروان آئین زردشتی بوده است و کاریان نام داشته، در ولایت دارابگرد واقع بوده است.
در مورد چگونگی سقوط دارابگرد در زمان حمله لشکر اعراب، مورخین دو روایت متفاوت را بیان کرده اند. یکی آنکه مردم این دیار مقاومت کرده اند و حاضر به پرداخت جزیه و تسلیم نشده اند و یکی دیگر آن که مردم این دیار بلافاصله تسلیم و با پرداخت جزیه، حکومت شهرشان را به اعراب، تقدیم کرده اند. البته طبق هر دو روایت، این سقوط در سال 23 هجری قمری، اتفاق افتاده است. پس از فتح ولایت داراب به دست اعراب مسلمان، دوره جدیدی در تاریخ این شهر، آغاز گردید که با تغییرات شدید فرهنگی و آئینی همراه بود و فراز و فرود بسیار زیادی داشت که در ادامه این یادداشت به توضیح سرنوشت این شهر در دوران اسلامی خواهیم پرداخت.
در سال 23 هجری قمری شهر داراب توسط اعراب مسلمان فتح می شود و حاکمیت آن به دست سرداران عرب قرار می گیرد و خراج آن را به بازماندگان جنگ های صفین و جمل می دادند. مدتی بعد این شهر تحت فرماندهی خاندان شبانکاره در می آید و دوباره آباد می شود و زندگی در آن جریان می یابد. این آبادانی تا سده پنجم هجری قمری ادامه پیدا می کند. اما در سده پنجم ترکان سلجوقی به ایران حمله می کنند و این شهر خسارات فراوانی را متحمل می شود. حجم این آسیب ها به حدی بوده که مردمان آن ناچار به کوچ به شهری می شوند که اکنون با نام تنگ رمبه شناخته می شود. اما چندی بعد، سلاجقه دوباره حمله می کنند و اهالی که از دارابگرد به تنگه رمبه مهاجرت کرده بودند وارد داراب فعلی می گردند، زیرا قلعه مستحکم رمبه با دسیسه و توطئه سلجوقیان تحت تصرف در می آید.
همانطور که قابل حدس است شهر داراب نیز از آسیب و هجوم مغولان در امان نمی ماند و خسارتی می بیند که قابل مقایسه با هیچ جنگی نبود. در حمله مغولان تعداد زیادی از مردمان این شهر به قتل می رسند و جمعیت این شهر کاهش چشمگیری می یابد. اما پس از به حکومت رسیدن صفویان، اراضی شهر داراب با عنوان اراضی خاصه تحت حاکمیت صفویان در می آیند و آن ها دوباره این شهر را احیا و آباد می نمایند و این شهر تبدیل به وزیرنشین می گردد. تا دوران زندیه این شهر به عنوان یکی از مهم ترین ولایات فارس شناخته می شده است.
در عصر قاجار نیز زمین های وسیع کشاورزی داراب مورد توجه حکام قرار می گیرد و آن ها برخی از اقوام ترک و عرب را در آنجا ساکن می کنند و به همین خاطر داراب، تبدیل به صحنه درگیری های قومیتی مداوم می شود و به تدریج آبادانی و ابهتش را از دست می دهد و این نقطه از تاریخ را می توان آغاز افول داراب دانست. پس از آغاز درگیرهای قومیتی دیگر داراب، رنگ آبادانی و پیشرفت را نمی بیند. امروزه با وجود آنکه درگیری های قومیتی به پایان رسیده و سه قوم فارس، ترک و عرب در این منطقه با هم به صلح پایدار رسیده اند اما به علت کم توجهی مسئولین، این شهر هنوز رنگ و رونق قبلی خود را باز نیافته است.
بهترین و متخصص ترین معماران و مهندسان زمانه در ولایت فارس، گرد هم آمدند و شهر زیبای داراب را ساختند. این شهر هنوز هم سرشار از زیبایی و جاذبه است. حافظ در شعری از این شهر یاد کرده و سروده:
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
شاید بتوان این شهر افسانه ای را نخستین کلانشهر جهان دانست. در صورتی کاوش های باستان شناسی به صورت حرفه ای و علمی در این منطقه انجام شود، این امر قابل اثبات خواهد بود. زیرا کمتر شهری در جهان وجود دارد که وسعت داراب را در هشت هزار سال پیش داشته و متمدن بوده باشد. این شهر به خاطر خندقی که دور تا دور آن کنده بودند از گزند و حمله دشمنان در امان مانده بود و به همین خاطر در اکثر دوران های تاریخی، آبادانی اش حفظ شد. شهر فعلی داراب با ایالت کن دارابگرد، در زمان حاضر، حدود شش کیلومتر فاصله دارد. در زمان صلح امام حسن (ع) با معاویه خراج دارابگرد به این امام بزرگوار تعلق می گرفت.
مسجد سنگی یک بنای تاریخی عجیب است که به واسطه ویژگی های خاصش دارای شهرت جهانی است. این مسجد در گذشته یکی از مهم ترین و اصلی ترین آتشکده های مردمان ایران زمین بوده است که یکی از آتش های مقدس جاویدان در آن نگهداری می شده است. این آتشکده به واسطه آن که به طور کامل در دل کوه تراشیده شده بنایی بی مانند در کل جهان به شمار می آید. سقف مسجد سنگی یا آتشکده آذرخش باز می باشد. علت این امر آن است که سازندگان آن قصد داشته اند، محیطی را ایجاد کنند تا دود آتش از آن خارج شود و هوای درون آتشکده تهویه شود. پلن این بنای باستانی داراب در ابتدا، مربعی بوده و سپس از چهار طرف به شکل چلیپا ادامه و گسترش یافته و فرم چهارطاقی پیدا کرده است. البته برخی از نشانه های موجود در این مکان، این فرضیه را ایجاد می کند که این بنا پیش از تبدیل شدن به آتشکده و سپس مسجد، مهراب مهرپرستان بوده است. متاسفانه مانند سایر بناهای تاریخی این شهر، آتشکده آذرخش نیز با بی مهری مسئولان مواجه می باشد و تدبیر خاصی برای مرمت و حفاظت از آن اندیشیده نشده است.
در نزدیکی مسجد سنگی داراب، یک آسیاب سنگی وجود دارد. علت ساخت این آسیاب سنگی در دارابگرد آن بود که در دوران ساسانیان، زمامداران آن قصد داشتند که هویت ایرانی را پس از اشکانیان بیش از پیش احیا نمایند و به همین خاطر، آتشکده های زیادی در مناطق مختلف برپا ساختند. دارابگرد هم که در دوران ساسانیان منطقه بسیار مهمی بوده و به همین خاطر حکام آن زمان، امکانات بیشتری برای این منطقه فراهم دیده بودند. این کانال از مصالح ساروج و سنگ ساخته شده بود و آبش از مناطق دوردست تامین می شد. نکته جالب در خصوص این آسیاب این است که با وجود ساخته شدنش در دوره ساسانیان تا زمان قاجار مورد استفاده و به طور مرتب مورد بازسازی قرار می گرفته است. یکی از گروه هایی که این آسیاب را مورد احیا قرار داده بودند، اتابکان فارس می باشند. کتیبه ای در اطراف این آسیاب سنگی وجود دارد که ثابت می کند که این بنا در دوران ناصرالدین شاه قاجار نیز مورد مرمت قرار گرفته است. با وجود استحکام بسیار بالای آسیاب سنگی این بنا نیز مورد بی مهری مسئولان قرار گرفته و هیچ گونه رسیدگی به وضع آن نمی شود.
در مورد ماجرای ساخت و شکل گیری آتشکده آذرجو افسانه های مختلفی وجود دارد که با ماهیت معماری بنای برجای مانده از آن همخوانی ندارد. اما از آن جایی که این بنا نه تنها مرمت نشده در حالی که به شدت به عملیات مرمت نیاز دارد، مورد کاوش و تحقیق نیز قرار نگرفته ممکن است نتایج کاوش ها، افسانه های موجود در خصوص آن را اثبات کند. اما چرا می گوییم در حال حاضر معماری بنا با افسانه ها همخوانی ندارد. مشهورترین افسانه در رابطه با ساختن این آتشکده شهر داراب، ماجرایی است که آن را به عنوان نخستین آتشکده جهان معرفی می کند. طبق این افسانه، یستاف شاه به دستور زرتشت، برای یافتن آتش مقدس راهی سفری طولانی و دراز می شود تا آنکه در خوارزم آنچه را که در پی اش بوده، می یابد.
او آتش مقدس را با خود از خوارزم به دارابگرد می برد و آتشکده آذرجو را می سازد و این آتش را در آن قرار می دهد و زنده نگه می دارد. اما بنای آتشکده آذرجو، یک بنای چهارطاقی است که این دست از بناها در دوران ساسانیان ساخته می شدند. به همین خاطر در شرایط فعلی و با دانش کنونی، نمی توان این افسانه را صحیح دانست. آتشکده آذرجو در نزدیکی یک چشمه طبیعی با نام اغلان قیز قرار دارد و در کنار آن دو چاه آب سنگی و یک آسیاب سنگی هم وجود دارد. ای کاش مسئولان بیشتر قدر این جاذبه های توریستی را که بخش مهمی از تاریخ و هویت ما را در خود جای داده اند بدانند و هر چه سریعتر عملیات مرمت و کاوش را در این منطقه آغاز نمایند. اگر این آتشکده در هر کشور پیشرفته ای وجود داشت و چنین افسانه هایی در پیرامون آن گفته می شد و استحکامی بسیار بالا داشت، تبدیل به یک جاذبه توریستی می شد که سالانه مردمان زیادی از نقاط مختلف جهان برای دیدن آن می آمدند و ارز وارد کشورشان می کردند و آن ها علاوه بر کسب در آمد موفق می شدند تا گذشته پرشکوه خود را به رخ جهانیان بکشند.
یکی دیگر از آثار برجای مانده از حکومت ساسانیان، نقش برجسته شاپور در داراب است. این نقش برجسته سنگی زیبا و باشکوه، پیروزی شاپور ساسانی بر امپراطور روم می باشد. این حاکم دوران باستان، پس از کسب این پیروزی پر افتخار دستور داد تصویر لحظه غلبه اش بر امپراطور روی در نقاط مختلف ایالت فارس، نقش ببندد. یکی از دلایلی که این پیروزی را پراهمیت تر جلوه می داد پاک شدن خاطره تلخ غلبه اسکندر مقدونی بر ایرانیان در زمان هخامنشیان بود. از آن جاییکه ساسانیان قصد احیای امپراطوری ایرانی به سبک هخامنشی را داشتند، پیروزی بر والرین، موفقیت بسیار بزرگی به حساب می آمد. در این نقش برجسته، شاپور تاج اردشیر پدرش را بر سرش گذاشته است.
در حقیقت کاروانسراهایی که در گذشته ساخته می شدند، مادربزرگ هتل ها و مسافرخانه های امروزی هستند. اکثر کاروانسراهای گذشته در شهرهای مهم و مراکز تجاری که در آن زمان مهم بودند ساخته می شدند. بهرام گور پادشاه ساسانی دستور ساخت کاروانسرای قصر بهرام داراب را داد و این کاروانسرا تا سال ها پررونق بود ولی در برخی از ادوار نیز متروکه شد. شاه عباس صفوی که به احیای سنت بهره مندی از کاروانسراها علاقمند بود کاروانسرای بهرام داراب را مرمت و نوسازی کرد. بسیاری از کاروانسراهای ایرانی را با نام کاروانسرای عباسی می شناسند، ولی برخی از آن ها را نیز با نام کاروانسرای قصر بهرام و به یاد پادشاه اساطیری ایران نامگذاری کرده اند.
مجموعه تاریخی نارنجستان داراب که با نام های نارنجستان، قلعه نارنج و دژ نارنجستان نیز شناخته می شود در دهستان فورگ و در نزدیکی داراب واقع گردیده است و از جاذبه های گردشگری این شهر به حساب می آید. دژ نارنجستان دارای تپه ای است که از دوران ساسانیان برجای مانده و مهم ترین قسمت این جاذبه تاریخی است. قلعه ای که در بخش شمالی تپه واقع شده از دوران اسلامی برجای مانده و با نام نارنج قلعه شناخته می شود. یک مسجد بزرگ با شبستان بسیار زیبا نیز در ضلع شمالی قلعه قرار دارد که توجه اکثر گردشگران را به خود جلب می کند.
در فاصله 135 کیلومتری شهر داراب و در سمت جنوب غرب آن یک منطقه کوهستانی شکار ممنوع وجود دارد که دارای یک چاه نفت می باشد. این منطقه بسیار زیبا و رویایی دارای پوشش گیاهی بسیار خاصی است و در آن، انواع گیاهان وحشی از جمله شقایق وحشی، بادام، پونه و … وجود دارد. جالب است بدانید که این منطقه شکار ممنوع، دارای حیوانات متنوعی از جمله کل، گرگ، بز کوهی، بلدرچین، قوچ، تیهو و روباه و… است. این منطقه را شاید بتوان به نوعی بهشت علاقمندان به طبیعت و دوستداران محیط زیست دانست. امید است که با حفاظت هر چه بیشتر از این منطقه، سلامت گیاهان و حیوانات آن بیش از پیش، تضمین شود تا اثر مطلوب آن در زندگی انسان ها و کره زمین و سایر موجودات زنده بیشتر بشود.
مسجد جامع داراب به واسطه یک ویژگی خاص ترین مسجد در جهان به حساب می آید. این مسجد، تنها مسجد در کل جهان می باشد که چهار مناره دارد. مسجد جامع داراب در بافت قدیمی این شهر باستانی قرار دارد و زمان ساخت آن به دوران صفویان و شاه طهماسب صفوی بازمی گردد. یکی از ویژگی های زیبا و جذاب مناره های این مسجد 11 ضلعی بودن آن ها می باشد. این مناره بر خلاف اکثر مناره های مساجد در جهان اسلام استوانه ای و مدور نیستند. اگر این شهر را به عنوان مقصد گردشگری انتخاب کرده اید بازدید از مسجد جامع داراب را به هیچ عنوان از دست ندهید تا با سبکی خاص و متفاوت و کمتر دیده شده از مساجد رو به رو شوید.
کاخ کیومرث که با نام های قصر کیارث یا کاخ فراموش شده کیامرث نیز شناخته می شود، شامل توده انبوهی از قلوه سنگ ها می باشد که کاخی ویرانه که دارای طاق نماهای بسیار است را تشکیل داده اند. علی رغم ثبت این بنا به عنوان بنایی مربوط به اواخر دوران قاجار، عده زیادی از مورخین در تحقیقات جدیدشان این بنای تاریخی را متعلق به دوران ساسانیان می دانند. متاسفانه نهایت کم لطفی و کم توجهی به این بنای ارزشمند که هزاران راز را در دل خود نهفته دارد به عمل آمده و نه تنها هیچ محافظت و مرمتی در مورد آن صورت نمی گیرد بلکه حتی تابلوی کوچکی هم برای معرفی ندارد.
لایزنگان یک روستای پلکانی بسیار خاص و جالب است که دارای آب و هوایی ییلاقی می باشد و در شرق داراب واقع شده و عموم گردشگران این روستا را به عنوان مقصدی تابستانی انتخاب می کنند تا از آب و هوا و زیبایی منحصر به فرد آن بهره مند شودند. این روستا یکی از بزرگترین منابع تولید گل سرخ و محمدی و گلاب به حساب می آید و این محصولات لایزنگان داراب، دارای شهرت جهانی هستند. زیبایی های لایزنگان سبب شده که این روستا تبدیل به یک مقصد برای عکاسان حرفه ای شود. منازل سنتی با مردمان خونگرم این روستای داراب یکی دیگر از جاذبه های آن است.
در منطقه فورگ داراب شهری به نام فدامی وجود دارد که آبشار 200 متری منحصر به فردی دارد. برای بازدید از این آبشار بهتر است در مسیر شیراز به بندرعباس حرکت نمایید. عرض بالای این آبشار دائمی که دارای آب شیرین می باشد بسیار زیاد است. اما یکی نکته خاص و شگفت انگیز در خصوص آبشار فدامی وجود دارد و آن نکته این است که رودخانه هایی با آب شور به آن می پیوندند و سپس با آن این آبشار ترکیب شده و از شوری شان کاسته می شود تا به زمین های کشاورزی اطراف بریزند. خنکی آب آبشار فدامی در تابستان موجب جذب گردشگران از سایر نقاط ایران شده است.
این تنکه زیبا که در اطراب داراب واقع شده با عنوان عروس تنگه های ایران شناخته می شود. یکی از جذابیت های تنگه رغز حوضچه های طبیعی بزرگ و کوچکی است که در مسیر رسیدن به آن خود را نشان می دهند. علاوه بر این حوضچه ها شما با آبشارهای متنوعی در طول مسیر رو به رو خواهید شد. هوای بسیار خوب تنگه رغز داراب، موجب می شود که بسیاری از کوهنوردان و دره نوردان این مسیر را در فصل تابستان انتخاب نمایند. لازم به ذکر است که برای طی نمودن مسیر تنگه رغز لازم است که با اصول کوهنوردی گردشگری آشنا باشید و ابزار مورد نیاز این حوزه را نیز با خود به همراه ببرید. آشنایی با مسیر یا وجود تور لیدر برای طی کردن این راه، به شدت لازم می باشد. مسافت این تنگه تنها چهار کیلومتر است ولی در طول راه آن شما با 64 آبشار و بیش از صد حوضچه طبیعی مواجه خواهید شد. این تنگه در مسیر 25 کیلومتری داراب به سمت فسا واقع شده، ولی از طریق خودرو نمی توانید به آنجا برسید و حتما باید بخش زیادی از مسیر را به صورت پیاده بپیمایید. برای رسیدن به مقصد، زمانی در حدود یک ساعت، پیاده روی لازم می باشد.
دارابگرد دارای سازه های سنگی بسیار قدیمی است که در اصلاح باستان شناسان غربی با نام استون هنج شناخته می شوند و از نظر بسیاری از مورخین، قدیمی ترین سازه های سنگی جهان هستند. این استون هنج ها در محوطه دشت دارابگرد در نزدیکی داراب کشف شده اند. برای دیدن این سازه ها باید از محوطه دشت دارابگرد گذر کرد و از تل خاکی دایره ای شکل آن بالا رفت. مردم گذشته این استون هنج های درابگرد بر طبق ملاحظات خورشیدی و با هدف خاصی ساخته شده اند. تاکنون دلیل اصلی و اینکه این سازه ها توسط چه کسانی ساخته شده اند کشف نشده است. در اروپا نیز نمونه های استون هنج وجود دارد که آن ها شهرت جهانی دارند و سالانه تعداد زیادی توریست و باستان شناس به دیدن آن ها می روند و از آن ها در کتاب های درسی یاد می شود ولی اکثر مردم ایران استون هنج های داراب را نمی شناسند و هیچ حفاظت و توجهی به آن ها نمی شود.
یکی از این تپه ها که قدمت آن به هفت هزار سال پیش (هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح) می رسد، تل ریگی نام دارد و در فاصله کمی از روستای قدیمی خسویه واقع شده است. تل ریگی در فاصله 25 کیلومتری جنوب داراب قرار دارد. بر اساس کاوش های باستان شناسی در تل ریگی، این منطقه احتمالا یک سکونت گاه بزرگ بوده که بر اثر سیل از بین رفته و سفالینه های رنگین بسیار زیادی از آن دوران بر جای مانده است. با بررسی سفالینه های به دست آمده می توان چنین برداشت کرد که در این منطقه اجتماعی متمدن وجود داشته است که خانه های آن که دیوارهایشان بر جای مانده از سنگ و آهک و گل ساخته شده است.
دو تپه تاریخی دیگر به نام های تل سیاه و تل اسکو در غرب شهر داراب وجود دارد که قدمت آن ها به دوران پیشاتاریخی و حدود پنج و چهار هزار سال قبل باز می گردد. در اطراف تل سیاه، زیربنا و دیوار منازل باستانی آن دوران دیده می شود که مانند تل ریگی نیز از آهک و سنگ و گل ساخته شده بودند. در اطراف تل سیاه چشمه سار و دشت های فراوانی وجود دارد. چند کیلومتر آن طرف تر از تل سیاه آثار و بقایای یک آتشکده دیده می شود که در مورد عدد دقیق قدمت آن تردید وجود دارد ولی نشان دهنده آن است که مردمان این ناحیه پس از گذر زمان به آئین زرتشتی روی آورده بودند.
تل اسکو یا اسکان بسیار بزرگتر از تل سیاه است و در شرق روستای مادوان واقع شده است. حجم زیادی سفال رنگین با نقوش هندسی و خطوط تزئینی در کنار بقایای منازل ساکنان آن از این تل به دست آمده است. یک از جاذبه های این محوطه باستانی در اطراف داراب یک ته ستون سنگی است که به نسبت سایر مواردی که از این منطقه یافت شده، خاص تر است. از جمله مواردی که ثابت می کند تمدن تل اسکو به نسبت زمانه اش پیشرفته بوده، کشف تعداد سنگ آسیاب بزرگ در آن ناحیه است. متاسفانه در این محوطه باستان هنوز هیچ حفاری و کاوش جدی صورت نگرفته است. بخش هایی از این تمدن نیز زیر کشت کشاورزان از بین رفته و یا آسیب دیده است. در اطراف تل اسکو چند چشمه و یک چشمه آب گرم وجود دارد.
تل سیاه، تل کرسیا، تل اسب کشته در شرق، غرب و ناحیه بیزدان داراب، از جمله دیگر تپه هایی هستند که از آن ها آثار سفالی متعلق به دوران ماقبل تاریخ به دست آمده است. تل کرسیا در فاصله کمی از آتشکده آذرجوی واقع شده است. تمامی شواهد و قرائن دال بر این است که در این منطقه باستانی، تمدن عظیم و کهنی وجود داشته است که متاسفانه توجه و رسیدگی کافی در دوران کنونی به آن نشده و ممکن است با وجود تخریب های فعلی فرصت شناخت کامل آن از دست برود. از آن جایی که این منطقه بسیار خوش آب و هوا و حاصلخیز بوده و نیز اطراف این تپه چشمه های فراوان وجود دارد واضح است که مردمان دوران گذشته این مکان را برای سکونت و یکجا نشینی انتخاب کرده اند و تمدن های خود را در آنجا بر روی تپه های مختلف شکل داده اند.
اما متاسفانه نمی تواند چند و چون دقیقی از آنچه که بر مردمان ساکن تپه های باستانی داراب گذشته ارائه داد. امیدواریم کم توجهی ها و بی مهری ها هر چه زودتر از میان برود و پیش از آنکه وضعیت فعلی باعث نابودی کل تمدن این منطقه شود، کار حفاری و کاوش بر روی این محوطه باستانی آغاز و به سرانجام برسد. یقینا قدمت این تپه ها توجه علاقمندان به تاریخ در سراسر جهان را به خود جلب خواهد کرد و این منطقه می تواند تبدیل به یک قطب توریستی در جهان شود که هم سابقه تمدنی مردمان ایران زمین را به رخ جهانیان بکشد و هم منبع درآمدی برای ساکنان داراب و حوالی آن شود.
صحرای پوشنج در حاشیه جنوب شرقی شهرستان داراب واقع است. این دشت کم وسعت، دارای آثار باستانی فراوانی از جمله بقایای چند آتشکده چهارطاقی است. مردم داراب چهارتاقی بزرگ را با نام های بقعه شیخ پوشنجی، سرای شیخ حسن پوشنج و یا گنبد شیخ ابوالحسن می شناسند. شیخ ابوالحسن یکی از صوفیان سده های چهارم و پنجم هجری بوده است. ویرانه این چهارطاقی بزرگ با پلانی مربع شکل و گنبدی فروریخته در فاصله یک کیلومتری شهر داراب قرار دارد. این بنا با مصالحی از جمله سنگ، ملات گچ و آهنک ساخته شده است. در حال حاضر دیواره اضلاع شمال شرقی و جنوب شرقی بنا به علت بی توجهی و عدم استحکام بخشی از آن به طور کامل فروریخته و دیواره جنوب غربی نیز نیمه ویران است.
دیواره شمال غربی، تنها دیواره سالمی است که بخش هایی از نمای خارجی آن نیز باقی مانده است. در تزئینات نمای بیرونی بنا از قطعه سنگ های صاف و تراش خورده استفاده شده است. با توجه به تخریب اضلاع بنا در سه سمت، تنها ورودی سالم در سمت شمال غربی بنا قرار دارد. در فضای داخلی بنا طاقچه هایی تعبیه شده است. جمع بزرگی از صوفیان در سده های سه و چهارم به دارابگرد مهاجرت کردند. شیخ ابوالحسن نیز یکی از صوفیان بوده است. در خصوص تبدیل چهارطاقی به خانقاه، همان اتفاقی افتاده است که درباره تبدیل چهارطاقی و آتشکده ها به مساجد پیش آمده بود.
گویش شهر داراب، شکلی خاص و شبیه به لهجه ها و گویش های جنوب غربی ایران می باشد. در این منطقه واژه ها و ضرب المثل هایی وجود دارد که با ویژگی های این ناحیه همخوانی دارد. در حقیقت با بازخوانی ضرب المثل های خاص این شهر می توان حس و حال زندگی ساده و کهن مردمان آن و نیز طبیعت و فرهنگ آن را دریافت. محتوای اکثر ضرب المثل های خاص شهر داراب، مسائل اخلاقی و موضوعات تربیتی می باشد که در ادامه این یادداشت برخی از نمونه های آن ها را می آوریم و با ترجمه آن ها به شرح معنی شان می پردازیم.
باقالی می گوید اگر به اندازه بادمجان عمر می کردم یک نفر را هم روی زمین زنده نمی گذاشتم. اشاره به حساسیت زا بودن باقالی دارد که با بیماری فاویسم موجب مرگ برخی از افراد می شود. البته که بادمجان، عمری طولانی تر از باقالی دارد. در حقیقت این ضرب المثل اشاره به این دارد که برخی از افراد اگر در موضع قدرت قرار می گرفتند، ستم های بسیاری می کردند.
اگر می توانست دستش را جلوی خورشید می گرفت که دیگر تابش نکند. این ضرب المثل در نکوهش افراد خودخواه ساخته شده که چشم دیدن رسیدن نعمت به دیگران را ندارند.
اگر بهار شد در شکمت یک پنیری بچپانم. این ضرب المثل هم معنی همان ضرب المثل یک آشی برایت بپزم یک وجب روغن رویش باشد است.
کسی که استخوانش شکسته شده باشد ارزش مومیایی را می فهمد. این ضرب المثل به مفهوم قدرشناس بودن انسان ها در زمان تلخی ها و سختی ها اشاره دارد. به مانند اینکه بیمار قدر سلامتی را می داند.
خمیر گل درست می کنم و کوزه می سازم و پیشه پدرم را دنبال می کنم. ادامه دادن راه و شغل پدر در گذشته امری بسیار رایج بوده است.
گرگ با وجود گرگ بودنش، همسایه اش را نمی درد. مفهوم این ضرب المثل کاملا واضح است
یک شب است که ماه پیدا نیست ولی دو شبی می شود که میان زمین و آسمان است. اشاره دارد به این نکته که هر خبری در فاصله زمانی کوتاهی منتشر خواهد شد و بی خبری حقیقت را تغییر نمی دهد.
استفاده بی رویه از منابع آب زیرزمینی در بسیاری از استان های کشور و به ویژه استان فارس و شهر داراب سبب شده که سطح آب زیرزمینی در بسیاری از دشت های استان فارس با استمرار افت مواجه گردیده و کیفیت آب برداشتی نیز کاهش یافته و در نتیجه این دشت ها در وضعیت بحرانی قرار بگیرند. در این میان وضعیت منابع آبی در برخی از دشت ها از جمله دشت داراب سبب گردیده که این گونه دشت ها از سوی سازمان آب منطقه ای در گروه ممنوعه قرار گرفته و علاوه بر اینکه حفر چاه های جدید ممنوع گردد، برای برداشت از چاه آبی موجود نیز محدودیت هایی ایجاد شود. با توجه به اینکه پایین رفتن سفره آب زیرزمینی به ویژه در دشت های ممنوعه و بحرانی داراب اثرات گسترده ای می باشد.
همان طور که اشاره کردیم دارابگرد نخستین پایتخت امپراطوری ساسانیان می باشد. دایره ای بودن پلن دارابگرد، بعدها در شهر اردشیر خوره مورد تقلید قرار گرفت. دارابگرد که در فاصله تقریبی 6 کیلومتری از شهر داراب واقع شده است دارای 203 تا 314 هکتار وسعت می باشد. این شهر در گذشته با یک باروی کشیده و مرتفع، مورد محافظت قرار می گرفته است. ارگ حکومتی دارابگرد بر روی یک کوه که گنبدی شکل است واقع شده و از هر نقطه ای از شهر، قابل دیدن می باشد. زندگی در دارابگرد، حتی پس از سقوط ساسانیان تا سال ها ادامه پیدا کرد.
چو دیوار شهر اندر آورد گرد ورا نام کردند داراب گرد
این استحکامات شامل بارو، خندق و عناصر مرتبط با آن ها می باشد. به این صورت که دور تا دور شهر با یک باروی قطور و بزرگ از جنس سنگ و گل، محافظت می شد. علاوه بر این، بیرون دیوار یک خندق عمیق نیز دور آن را فراگرفته بود تا هیچ دشمنی نتواند به آن نفوذ کند. در مقابل دروازه اصلی چند پل وجود داشت که از طریق آن رفت و آمد و ارتباط با شهرهای اطراف امکان پذیر می شد. به خاطر چنین تدابیری دارابگرد، یکی از امن ترین و مقام ترین شهرها در مقابل هجوم و نفوذ دشمن به حساب می آمد که با وجود تهدیدهای دشمنان، مردمانش با خاطری آسوده در آنجا به زندگی و کشاورزی و دامداری مشغول بودند.
چهار خیابان و چند دروازه اصلی ترین محورهای ارتباطی دارابگرد در گذشته بودند. از این عناصر در حال حاضر تنها مقاطعی از دیوار دایره ای شکل آن در چهار جهت باقی مانده که با توجه به آن ها می توان حدس زد که دروازه های ورودی در کدام نقاط بنا شده بودند. مداخل ورودی شهر که در دیوار مدور واقع شده بودند شکاف هایی ایجاد کرده اند که باستان شناسان از طریق آن ها تعیین می کنند که دروازه های اصلی دارابگرد در گذشته در کجاها قرار گرفته بودند. از آن جایی که ابعاد این شهرها با هم یکسان نیست، می توان چنین نتیجه گرفت شکاف بزرگتر متعلق به دروازه اصلی است.
در دارابگرد چهار منطقه مسکونی وجود دارد که در اضلاع شمال غربی، جنوب غربی، شمال شرقی و نیز جنوب شرقی قرار داشتند. چهار خیابان نیز در چهار جهت فرعی در محور دروازه های شهر وجود داشت. مسیر خیابان های داربگرد از دوران ساسانیان تا دوران سلجوقی مورد کاوش قرار گرفته اند. لایه منازل دوران سلجوقی بر روی لایه های پیشین واقع شده و به همین خاطر می توان چنین نتیجه گرفت که بیشترین منازل برجای مانده در دارابگرد متعلق به دوران سلجوقیان باشد.
منازل دوران سلجوقی عموما از خشت و گل ساخته شده بودند ولی منازل دوران پیش از اسلام از قطعات سنگی و مستحکم تر ساخته شده بودند. 3 درصد از منازل نیز به دوران آل بویه باز می گردند. عموم آثار و بقایای مربوط به کارگاه ها و صنایع داراب در محله جنوب غربی واقع شده اند. آثار این محله بیشتر به دوران ساسانیان تعلق دارند. از محله جنوب شرقی درابگرد نیز تعداد قابل توجهی کوره ذوب فلزات و سفال متعلق به دوران ساسانیان و همچنین ادوار پس از اسلام به دست آمده است.
زمانی که امام حسن (ع) صلح با معاویه را می پذیرد، قانونی وضع می نماید که بر اساس آن، مالیات و خراج دارابگرد به بازماندگان جنگ های صفین و جمل، تعلق بگیرد و امام حسن نیز مسئولیت این امر را بر عهده می گیرد. این امام معصوم جایگاه ویژه ای برای شهر داراب قائل بودند. امام حسن (ع) با توجه به وضعیت جامعه آن زمان، صلاح دیدند که به جای مبارزه با معاویه به صلح موقت با وی برسند ولی در زمان به خلافت رسیدن یزید و پس از شهادت امام حسن (ع) امام حسین با توجه به شرایط آن زمان، حاضر به صلح با یزید نشدند.
در شبکه آبرسانی دارابگرد، کانال هایی وجود دارد که با ملات ساروج و از جنس سنگ و آجر ساخته شده اند و به موازات خیابان های اصلی شمالی و غربی کشیده شده اند. این سیستم آبرسانی بسیار متمدنانه و ویژه به نسبت زمانه اش جلوه می کرده است. در برخی از نقاط این کانال های آبرسانی دارابگرد، آثاری دیده می شود که به نظر می رسد بقایای پل های کم عرض باشند. این کانال ها از تمامی جهات پس از گردش در این شهر قدیمی در نهایت به ارگ اصلی دارابگرد می رسیدند. اگر روزی مدلی سه بعدی از این شهر ساخته شود احتمالا با شبکه آبرسانی خاص و منحصر به فردی مواجه خواهیم شد.
در گذشته های نه چندان دور عشایر ایل در گوشه و کنار شهر داراب در هنگام ییلاق، چادرهای شان را برپا می کردند. اما زمان اجرای اصلاحات رضاخان و طرح اسکان عشایر، آن ها یکجا نشنین شدند. دو ایل مشهور شهر داراب بارتند از بهار لو و اینانلو. پنج طایفه ای هم که در داراب زندگی می کنند با نام های غنی، ابومحمدی، مزیدی، جابری و پیرسلامی شناخته می شوند. نکته بسیار مثبت در خصوص اقوام و طایفه های مختلف داراب آن است که علی رغم برخی از تفاوت ها، ارتباط دوستانه ای با هم دارند و سال هاست که جنگ بین طایفه ای به صورت جدی بین آن ها رخ نداده است.
در شهر و روستاهای اطراف داراب، مردم به سه زبان فارسی، ترکی و عربی گفت و گو می کنند ولی زبان رسمی آنجا فارسی می باشد. مردمان اهل داراب، به شدت پایبند و مقید به رعایت شعاعر مذهبی در آداب و رسوم شان هستند ولی با این حال، بسیاری از رسومات بومی و متعلق به دوران پیش از اسلام را هم به خوبی و زیبایی به جای می آورند. آن ها عروسی ها را به شیوه محلی برگزار می کنند ولی اعیاد اسلامی و جشن های مربوط به تولد امامان و پیامبر را نیز به جا می آورند. آن ها در عزای اهل خانواده به مدت یک سال لباس مشکی می پوشند و عزاداری های اسلامی و شیعی را با شور و حال بسیار خاصی برگزار می کنند و تمام طوایف در آن شرکت می نمایند.
مراسم مردمان این شهر علاوه بر داشتن نشانه های عمیق مذهبی با رسوم بومی به طور خاصی گره خورده است، به نحوی که اگر روزی در مراسم عروسی آن ها شرکت کنید علاوه بر دیدن رسوم معمول آئین ها و شادی ها متفاوت و جذابی را خواهید دید که پیش از آن ندیده اید. این شهر ولایتی است که به شدت به آداب و رسوم و جشن ها پایبند است و در به جا آوردن آن ها سنگ تمام می گذارند. اگر به شهر داراب سفر کردید سعی کنید در صورتی که اهالی منطقه و صاحبان مراسم راضی بودند در شادی هایشان شرکت کنید تا خاطره ای ماندگار را با خود از این شهر به سوغات ببرید.
با توجه به مستندات تاریخی برجای مانده، شهر داراب گرد، در دو قرن سوم و چهارم هجری یک مرکز تجاری بزرگ و در عین حال دارای انبارهای متعدد کالاهای متنوع بوده است. برخی از مورخین دارابگرد را در آن زمان مرکز معاملات و در عین حال، جایی برای گرد هم آمدن بازرگان پارس می دانستند. در این شهر کالاها با کیفیت بسیار زیادی عرضه می شدند و از جمله کالاهای تجاری معروف آنجا می توان به پارچه های نفیس و پرده های سوزن دوزی شده و نیز فرش و حصیرهای بافت شده اشاره کرد. کالاهای نفیس این شهر به نقاط دیگر ایران نیز صادر می گردیده و نام برخی از اقلام تجاری داراب در نوشته های برخی از مورخین آورده شده است.
مهمترین رهاورد داراب، عسل ارگانیک کوهستان است که طرفداران بسیاری دارد. گل محمدی و گلاب حاصل از آن، آبلیمو، گِز، آویشن، بابونه، مرکبات، بهارنارنج، زردآلو و شیرینی های کماج و غرابی و رب انار تنگ طه از جمله دیگر سوغاتی های مشهور و پرطرفدار داراب می باشند. البته بادام و پسته داراب نیز از جمله سوغاتی های بسیار خوشمزه ای هستند که می توان از این شهر با خود به یادگار آورد. نکته مهم در خصوص رهاوردهای این شهر این است که محصولات فرآوری شده آن ها بسیار خاص و خوش طعم هستند.
جواد اطاعت، سیاستمدار و استاد دانشگاه شهید بهشتی که یکی از نمایندگان ادواری مجلس شورای اسلامی بوده، از اهالی شهر داراب است. اردلان سرافراز ترانه سرای مشهور و پرطرفدار نیز اصالتش به داراب می رسد. رضا انصاری یکی دیگر از نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی در دوره دهم اهل داراب است. سید جعفر کشفی دارابی بروجردی، سید محمد علی نسابه، محمدعلی شرعی، یحیی انصاری شیراز از جمله علمای مشهور داراب می باشند. در شهر داراب دو دانشگاه، دو دانشکده و دو آموزشکده و یک حوزه علمیه وجود دارد. پنج کارخانه نیز در این شهر موجود می باشد.
همانطور که اشاره شد داراب واقع در جنوب شرقی استان فارس است و از شیراز مرکز این استان حدود 242 کیلومتر فاصله دارد. این شهر که در محدوده جنوبی ایران واقع شده از سمت ضلع شرقی به شهرک نصابه و نیز شهرک امام سجاد می رسد. از جنوب به صحرای پوشان و شهنان و از غرب به دریمی می رسد. شهرهای شهرپیر، حاجی اباد، نی ریز، زیرآب و دبیران، همسایگان این شهر می باشند.
آدرس شهر داراب: ایران، استان فارس، 242 کیلومتری جنوب شرق شیراز